۱۳۹۵ اسفند ۱, یکشنبه

کودکی ام را تاراج نکنید! - شعر از: شراره رضائی

شرم بر دنیای که ورق می زند
 مژگان خیس از باران اشکت را
و در نی نی مردمک چشمان فرشته گونه ات
قصه های غصه های قلبت را
چه گستاخانه به تماشا می نشیند
 و دم برنمی آرد
نگاهش به آیینه درهم می آمیزد
این غریبه کیست!
او را نمی شناسد!
دستپاچه بدنبال عروسک ش میگردد
عروسک با لبانی سرخ به او لبخند می زند
و کودکی اش را گوشزد می کند!
آرامشی لحظه ای
لبخندی کوتاه
و
دهل ها و سازها
چه بی رحمانه
 آغاز مرگ کودکی را جشن گرفته اند
در گوشش نجوایی اندوه بار می گوید
اینبار نوبت توست
وقت رفتن است
برای آخرین بار همدم شب هایش را محکم تر از همیشه
بغل می فشارد
و دستی زمخت مردانه و مردسالار
او را می برد
تا کودکی اش
را تاراج کند!
تجاوز (ازدواج) کودکان ممنوع!





ماهنامه رهایی زن سری سوم شماره پنجاه و دوم







صفحه خبری




جلسه رسیدگی به اتهامات جدید آتنا دائمی برگزار شد 
خبرگزاری هرانا – روز جاری، جلسه رسیدگی به اتهامات آتنا دائمی، فعال حقوق بشر زندانی، در پرونده جدید با شکایت سپاه پاسداران، در دادسرای شهید مقدس زندان اوین برگزار شد. در این جلسه، تعدادی از اتهامات خانم دائمی حذف و پرونده از باب اتهامات “توهین به ماموران و ممانعت از اجرای حکم” مورد رسیدگی قرار گرفت.
به گزارش خبرگزاری هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، در جلسه روز جاری بررسی اتهامات آتنا دائمی در پرونده جدید، اتهامات «توهین به رهبری، توهین به مسئولین و نشر اکاذیب» که پیش تر طرح شده بود از پرونده برداشته شد و تنها دو اتهام «توهین به مامورین هنگام بازداشت و ممانعت از اجرای حکم» در پرونده مانده است. این تغییر در پرونده درپی «احضار و شهادت دادن ماموران نیروی انتظامی، دفاعیه وکیل و انکار ویدئوی ضبط شده هنگام بازداشت» روی داده است.
یک منبع نزدیک به خانم دائمی در باره چگونگی کیفت این جلسه دادرسی به گزارشگر هرانا گفت: “قاضی از آتنا خواسته است دوباره شکایت خود را مطرح کند و وی نیز میگوید چرا وقتی احضاریه دارم ماموران سپاه با صورت پوشیده و دو روز زودتر مرا بازداشت و اقدام به استفاده از اسپری فلفل کرده اند. قاضی نیز گفته است باید برای این ادعاها اثباتی نیز وجود داشته باشد. از سوی دیگر مامور زن سپاه خودش در گزارش به ضرب و شتم آتنا اعتراف کرده است، به این صورت که مامور زن نوشته است میخواسته حکم را به آتنا نشان دهد و آتنا خواسته است حکم را پاره کند و او آتنا را مورد ضرب و شتم قرار داده است.”
                                                                   ***
آذربایجان شرقی؛ ۳۷۰۰ دختر کمتر از ۱۵ سال عروس شدند
برگزاری هرانا ـ مدیرکل ثبت احوال آذربایجان شرقی از ازدواج سه هزار و هفتصد دختر کمتر از ۱۵ سال در استان خبر دادند.
به گزارش خبرگزاری هرانا به نقل از ایسنا، احد جودی در جلسه شورای ثبت احوال استان میانگین سنی ازدواج آقایان در استان را ۲۷ سال اعلام کرد و ادامه داد: “میانگین سن ازدواج آقایان تبریزی در حدود ۲۸.۵ سال و بیشتر از میانگین استانی است و میانگین سنی ازدواج دختران نیز ۲۲ سال است”.

                                                             ***

یک زن بدن‌ساز در ایران راهی زندان شد 

خبرگزاری میزان از زندانی شدن یک زن بدن‌ساز که قادر به پرداخت وثیقه خود نبوده، خبر داده است. اتهام او انتشار عکس‌های "برهنه" خود در فضای مجازی است. فدراسیون پرورش اندام ایران این رشته را برای زنان ممنوع کرده است.
نگونه که در خبر منتشرشده در همین خبرگزاری آمده، در اواخر شهریورماه امسال نیز دو زن ورزشکار دیگر که در مسابقات برون‌مرزی در این رشته شرکت کرده بودند، همراه با چهار مربی خود به شعبه دوم دادسرای فرهنگ و رسانه احضار شدند.
در مورد این زنان پرونده‌ای تشکیل شد. اتهام آنان در این پرونده شرکت ‌در مسابقه علیرغم "ممنوعیت" و انتشار تصاویر "به صورت نیمه عریان" در شبکه‌های اجتماعی ذکر شده بود.







ماهنامه رهایی زن سری سوم شماره پنجاه و دوم







جنبش برابری طلبی زنان وارد مرحله نوین میشود!


میلیونها زن در واشنگتن و شهرهای کوچک و بزرگ آمریکا و سایر نقاط جهان به خیابانها آمدند و در برابر اظهارات و اقدامات زن ستیزانه ریاست جمهوری ترامپ قد علم کردند وآغاز جنبش نوین رهائی زن از چنگال قوانین و حکام زن ستیز را با حضور میلیونی خود به جهانیان اعلام کردند. شرکت مردان آزادیخواه و برابری طلب در این راهپیمائی ها نیز قابل توجه بود.









آنچه از رفسنجانی و رژیمش در تاریخ به ثبت رسید - مصاحبه با ثریا شهابی


هر چند پشت سر مرده صحبت کردن کار شایسته ای نیست، لیکن جناب رفسنجانی و امامش از این قاعده مسثنی خواهند بود، به این دلیل ساده که رژیم دست پرورده این آقایان کماکان برسر کار است و مانع عظیمی در مسیر رفاه و آزادی و برابری جامعه ایران اسلامزده میباشد.
در برنامه امشب، ثریا شهابی از مدافعین حقوق زنان و فعال سیاسی مارکسیست را از لندن روی خط داریم و به بررسی نقش رفسنجانی در برپائی و تحکیم سلطه ارتجاع اسلامی در ایران و منطقه میپردازیم.


ثریا شهابی عزیز به برنامه رهائی زن خوش آمدید.



رهایی زن: شما از فعالین سیاسی با سابقه هستید، شنیدن نام رفسنجانی چه خاطراتی را برایتان زنده میکند؟

ثریا شهابی: می پرسید٬ اسم رفسنجانی چه مقاطع یی را به یاد من می آورد.
 در اولین مقاطع اش بر میگردد به اصطلاح خودشان نهضت اسلامی زمان شاه. رفسنجانی از جمله برادران نهضت اسلامی مثل خامنه یی و منتظری و و امثال آنها بود که از جمله رشادت ها و مبارزاتشان در مورد این بود که علیه حق رای زنان و علیه تقسیم اراضی بین دهقانان حرف زده بودند و فعالیت کرده بودند و شاه گرفته بودشان.  این گروه علیه زندگی شاد و و فضای نسبتا باز و آزادانه یی که تحت تاثیر فرهنگ غرب در ایران وجود داشت بودند. کمترین بارقه یی از آزادیخواهی و مبارزه برای زندانی سیاسی در پرونده آنها وجود نداشت.

هم بندی هایشان که زنده هستند و اغلب چپی و کمونیست هستند مبارزات این ها را خوب بیاد دارند. از جمله رشادت های این طیف نهضت اسلامی در زندان این بود  که مواظب باشند هنگامی که لباس های خود را می شورند نجس نشود و لباس هایشان را  تا زمانی که خشک نشده با دست های خود نگاه دارند. سابقه ی مبارزاتی این گروه این گونه است . درست است که  شاه دستور زندان کردن آنها را داده است و تعدادی از آنها هم کشته شدند . اما این تغییری در واقعیت ماهیت اعتراض آنها ندارد.

آنها نه تنها مبارز نبودند بلکه یکی از مرتجعترین طیف های انتقادی به رژیم شاه بودند. رفسنجانی جز کسانی بود که در ساختن و قدرتگیری جمهوری اسلامی نقش کلیدی را ایفا می کرد. او اولین کسی بود که قیام را توطئه خواند و اعلام کرد که انقلاب باید سرکوب و انقلابیون باید خلع سلاح شوند. در واقع رفسنجانی مهره ی استراتژیک و خیلی پراگماتیستی  بود. او نه لیبرال بود  و نه اصلاح طلب!  نه اهمیت اقتصاد را بیشتر از سیاست می دانست و اهمیت جنگ و ترور را کمتر از بقیه ی وجوه حاکمیت جمهوری اسلامی می دانست. شرایط را تشخیص میداد که مثلا در این مقطع از زمان ٬  این امکان وجود دارد که به این سمت بچرخند یا به آن سمت دیگر. به هر حال خاطرات از رفسنجانی برای طیف و نسل ما " کسانی که طی سالها تحت حاکمیت ایشان زندگی کردند و تا همین اواخر" خاطراتی بسیار تلخ  و سیاه  و وجه بسیار عفونت باری از شخصیت یک آدم است. او واقعا یک شخصیت عفونی از همه نظر بود. همچنان یکی از مهره های موثر و کلیدی رژیم جمهوری اسلامی بود. می توانم بگویم اگر به اندازه ی خمینی نبود اما کمتر از او هم نبود.


رهایی زن:  نقش رفسنجانی در تثبیت حکومت و قوانین زن ستیز اسلامی در نخستین سالهای حکومت چه بود؟

ثریا شهابی:امکان دارد شما چند تا کلمه ی کلیدی بیشتر از رفسنجانی پیدا نکنید که به طور مثال فحاشی کرده باشد و به زنان فحش و توهین کرده باشد به حق مطالبات ابتدایی زنان.  ولی جز سازماندهندگان و مهندس های حکومتی کاملا زن ستیز بود. ممکن است شما کسی را پیدا کنید که چند حرف " لومپنی " زده باشد به زنان اما آن نقش و قدرتی را که رفسنجانی داشته را او نداشته است. رفسنجانی یکی از ارکان و ستون های شکل دادن به حکومت زن ستیز بود. این حرف های بی ربط و بی خودی که به نامش در مورد دفاع از حق زن می گویند و گاها دخترش فائزه سخنانی را بیان می کند٬ را کنار باید گذشت. بالاخره تمام این حرف ها برای حفظ دایره ی خودشان که مساله ی حقوق زن را به اصطلاح در میان خود " شل و سفت" کنند تا هنگام روضه خوانی و سر سفره ی عقد رعایت کنند است و  به درد خودشان می خورد و هیچ ربطی به مطالبات زنان ندارد. باز هم می گویم رفسنجانی یک عنصر به شدت زن ستیز و از سازماندهندگان جامعه ی زن ستیز بود و در  این حرف تردیدی نیست.

 رهایی زن: در مورد تعدیل نظرات رفسنجانی و نزدیکیش به جریان دو خرداد که  صرفا برای حفظ نظام اسلامی و تاثیر آن بر جنبش سبز حسینی چه فکر میکنید؟

ثریا شهابی:ادعاهای در مورد تعدیل نظرات رفسنجانی و جنبش سبز می شود. اخیرا ما از امثال نسرین ستوده  و از درون زندان ارادت نامه هایی دیدیم که برای رفسنجانی صادر شده که در این اواخر رفسنجانی خیلی خوشنام شد. کدام خوشنامی؟ کدام فعالیت مدنی؟ هدف از جنبش سبز به قدرت رساندن موسوی و کروبی بود. نه برای آزادی زن و نه برای آزادی عقیده و بیان، نه برای حق اعتصاب کارگر بود و نه برای افزایش دستمزد قشر کارگر. پس به نتیجه می رسیم که فقط برای خودشان و اهداف سیاسی شان بود نه بهبود وضعیت جامعه و مردم، نه برای محرومین و محکومین یک فریبکاری عام بود مستقل از اینکه چه عده یی و با چه نیتی رفتند و در جنبش سبز شرکت کردند. باز هم می گویم رفسنجانی شخصی بود که نه به ایده ی لیبرال تعلق داشت نه اصلاح طلب بود و نه آن چیزی که نسرین ستوده میگوید. کسی که زندان بوده که نمی تواند دروغ بگوید. بالاخره مجوز پاشیدن خاک بر حقیقت که به زندانی سیاسی داده نمی شود. خانم ستوده میگوید رفسنجانی خوشنام شده بود! چه خوشنامی؟ مطالبه ی مردم ایران این است که ولایت فقیه بشود شورایی و شورای فقها جایش را بگیرد؟  یک فقیه دو شریک دیگر  پیدا کند؟   که رفسنجانی و دیگر دوستانش به شورای رهبری راه پیدا کنند؟ قانون اساسی اینگونه عوض شود؟ آیا تغییر جهت دادن اینگونه است؟ منافعت محرومین، زنان، جوانان و طبقه ی کارگر این است که سر قانون اساسی به نفع جناح دیگر کج شود؟ یا اینکه حال زمان آن رسیده که بیاییم مهره ها خودمان را به گونه یی دیگر بچینیم. این فقط دعوای حاکمیت است و کسانی که این افکار را در ذهن مردم و محکومین انتقال می دهند که گویا اینها همه اصلاحات در قوانین اساسی است فقط یک دروغ کاملا آشکار است.
مهم این نیست که مدعی زندانی است یا  نیست ! مهم این نیست که اعتصاب غذا کرده یا نکرده است!  مهم این نیست که خود شخص چگونه خود فریبی می کند ! اما در واقع اعوام فریبی می کنند. تغییر جهت دادن های رفسنجانی فقط برای بقای جمهوری اسلامی بود و برای ادامه ی حیاتش لازم بوده است. ،باید به جنگ پایان می دادند وگرنه در زمان جنگ وی از همه جنگ طلب تر بود. بعد از فتح خرمشهر که تصمیم داشتند از بغداد بگذرند و به سمت قدس حرکت کنند تا آنجا را هم بگیرند" فتح کنند" رفسنجانی هم همنظر بود. زمانی که منافع بلند مدت این رژیم به خطر می افتد و ادامه ی جنگ به نفع آمریکا نیست به علت اینکه آبهایی که تحت کنترل آمریکا است نا امن میشود٬ و منافع آمریکا به خطر می افتد دولت امریکا ،دولتمردان ایران را مجبور به سازش می کند و آنها هم راه دیگری ندارند چون نمیتوانند جنگ را ادامه دهند. همچنان در مورد آشتی با غرب، جنبش سبز همان حرکتی را می خواست انجام دهد که ولی فقیه کرد، می خواست با غرب آشتی کنند و شعار مرگ بر آمریکا را کنار بگذارند، رفسنجانی هم به این امیدوار بود که موسوی و کروبی هم در ماجرا برنده شوند و محاسبه اش کاملا اشتباه از آب درآمد چون جمهوری اسلامی کودتای داخلی را با ضد کودتای دیگر جواب می دهد که دقیقا همین کار را هم کرد. می خواهم بگویم که رفسنجانی نه اصلاح طلب بود مستقل از اینکه حالا اصلاحات چه است در جمهوری اسلامی تغییرات و شیفت کردن هایی را می خواست، این شیفت کردن ها در مورد این بود که اگر ولی فقیه " خامنه یی " مرد ما چه کنیم؟" شورای فقه ها تشکیل دهیم و ۳ نفر دیگر اضافه شوند”!  با این معرکه چه نانی در سفره ی طبقه ی کارگر اضافه می شود؟ چه حقی به زن ایرانی می دهند ؟ چه امکاناتی و حقی به جوان بی افق و آینده و بیکار می دهند؟ باید در مقابل اینها مطالبات روشن را قرار داد و فریبکاری آنها را به همه نشان داد. فقط تعدیل نظرات رفسنجانی بود؟  خوب خامنه یی هم در نظرات خود تعدیل کرد و با آمریکا سازش کرد. خلخالی نیز در نظرات خود تعدیل نمود فائزه همچنان " می گوید چرا انقلاب کردیم؟ به من چه ربطی دارد. پس به این معنی ست که رفسنجانی مبشر آزادی خواهیست.؟ این ها سرسیاست را طبق نیازهای روزشان این طرف و آن طرف کرده اند. تغییر در ایران امکان پذیر است، «اصلاحات» امکان پذیر است، اما نه از طریق رفسنجانی، خامنه یی و موسوی! آنها که توانایی بیرون آوردن کروبی و موسوی را از حصر ندارند چه برسد به اصلاحات. قرار بوده ایشان به پای گفتگو بنشینند بلکه شرایط اش که آماده شود  آن عده را از حصر در آورند اما اتفاقاتی افتاده که زمینه ی آزادی آنها مهیا نشده حالا مردم ایران سالها انتظار بکشند تا موسوی و کروبی از حصر خانگی آزاد شوند. وضعیت اصلاح طلبانشان هم اینگونه است. اصلاح طلبی در ایران به پایان رسید. همان پلانی را که موسوی، کروبی و رفسنجانی در نظر داشتند به رهبری ولی فقیه انجام شد. حتما یک تعدادی از این به بعد هم مانع تغییر روش های بعدی می شوند.
 مرگ رفسنجانی هم باعث هیچ تغییری در نظام جمهوری اسلامی نمی شود، نه عربستان سعودی به خاطر مردن رفسنجانی به ایران حمله می کند و نه روابط میان ایران و آمریکا بر سر مرگ رفسنجانی تغییر می کند. به نظر من باید یک دخیل به دولت ترامپ ببندند، جناب ولی فقیه منتظر این است که چه می گوید. آنهایی که معتقدند مرگ علی اکبر رفسنجانی یک فاجعه برای  ایران به همراه دارد از هر دو جناح جمهوری اسلامی هستند، جناحی را که خامنه یی رهبری می کند اجازه می دهد که این حرف ها زده شود باید بساط انتخابات بعدی خود را گرم نگه دارند. فقط به نظر من حیف شد که اسرار توطعه ها بند و بست ها و همه ی اطلاعتی را که در طول این سی و چند سال می دانست را با خود به گور برد و مردم ایران شانس محاکمه ی رفسنجانی را نداشتند درست مانند خمینی. اما کسانی که منتظرند پس از مرگ رفسنجانی میان خود احزاب اختلافاتی صورت بگیرد و انقلاب شود و باعث بهبود وضعیت شود اینگونه نیست. حتما اختلافاتی تشدید می شود و یک مقدار توازن به هم می خورد اما همین را دستمایه ی این می کنند که سعی کنند فضای امنیتی را ایجاد کرده و از طرف دیگر فضا برای حرف زدن باز می شود برای اینکه مردم کار کنند و فعالیت انجام دهند.در نتیجه وظیفه ی فعالین جنبش دفاع از حقوق زنان آزادیخواهان و برابری طلبان این است از این فرصت استفاده بکنند. قبل از همه چیز به این طیف چاپلوس بادمجان دور قاب چین توده، اکثریت ملی مذهبیانی مانند خانم ستوده و امثال اینها بگویند دارید دروغ می گوید، رفسنجانی نه لیبرال بود و نه خوشنام لطفا اندازه ی آزادیخواهی خود را که " شورای فقهی " جای ولی فقیه بشیند را به خورد مردم ندهید که بگوید مطالبه ی مردم ایران این است. مطالبه ی مردم ایران آزادی عقیده و بیان، آزادی اعتصاب  بیمه ی بیکاری برای زنان و دختران، همه ی زنان و دختران آماده به کار برابر با حقوق نمایندگان مجلس است، این ایده ها به کجای این حاکمیت می چسبد؟
به هر حال مردن رفسنجانی هیچ ربطی به تعدیل با محکومین ندارد اما تعدیل در میان رابطه ی خودشان با یکدیگر دارد.نباید اجازه داد تا این حرف ها را به خورد فعالین حقوق زنان دهند که حالا باید دید که راس اش فائزه رفسنجانی چه خواهد گفت. اینها دارند از این موضوع برای خود یک سرمایه ی سیاسی درست می کنند. یک عده ی زیادی که میراث رفسنجانی را که به اصطلاح با آوردن مردم پشت حاکمیت زنده نگاه دارند. باید این پروژه را سوزاند ، به نظر من میشود این پروژه را سوزاند.  راه پیشروی٬  قبل از هر چیزی این است که  باید برای نابودی این پروژه اقدام صورت بگیرد.


رهایی زن: :- در پایان بنظر شما با نحوه بدرقه رهبر حکومت اسلامی از رفسنجانی، جائی برای مانور به اصطلاح فمنیزم اسلامی فائزه خانم باقی خواهد ماند؟

ثریا شهابی: من سعی کردم این موضوع را در سوال قبلی جواب بدهم، در حال حاضر تک و تار راه افتاده است. در حال حاضر هیچ خبری از فائزه رفسنجانی نیست اما ببینید که نسرین ستوده٬ سابقا زندانی سیاسی٬ چه گفته است. آنها راه افتاده اند٬ شال و کلاه کرده اند تا به هر صورت یک میدان فعالیتی برای خود باز کنند. آنها هیچ ملزم نبودند دروغ بگویند ملزم نبودند به بهانه ی اینکه در زندان به سر می برند از آقای خاتمی تا دستبوسی روحانی و دروغ گفتن در مورد خصلت های رفسنجانی چیزی بگویند. مجبور نبودند!  می توانستند سکوت کنند. آنها نه بخاطر زندان بودن این حرف ها را نمی زنند!  نه مساله ی امنیت است!  و نه موضوع زندگی کردن در ایران!  و نه به خاطر درک «ریالپولتیک» است!  جنبش شان اینگونه است. اندازه آزایدخواهی و توقعاتشان همین است.
ما گاها وقتی  خطر سنت توده اکیریت را گوشزد می کنیم٬  بعضی ها می گویند شما دارید اغراق می کنید توده و اکثریت وجود ندارد. من به عنوان یک سوسیالیت می گویم: شما می توانید اطلاعیه اش را ببینید هنوز هم فرهنگ و سنتش وجود دارد و نسرین ستوده آن را رهبری می کند آن هم به عنوان کسی که اپوزیسیون هست حرف می زند.  و طیف وسیعتر واقعا حقیر که دارند حقارت خود را در مقابل مردمی که سی و شش سال حاکمیت  و تک تک این مهره ها را می شناسند٬ به نمایش گذشته اند. اگر به دنیای مجازی سر بزنیم همین امروز یک عالمه از جوک گرفته تا اطلاعات راجع به کارنامه ی رفسنجانی و فجایعی که در این سالها در راس اش بوده موجود است.  اینها با نشان دادن این درجه ی آزادیخواهی خود٬  فقط عمق حقارت پوچی و ناچیزی خود را به نمایش می گذارند. در نتیجه به اصطلاح معروف این گونه آدم ها را دور برداشته است. فعالین حقوق زن باید با مطالبات کاملا روشن زنان بروند به جنگ اینها، این که ولی فقیه شود شورای علما و یا اینکه صندلی و کرسی حکومتی را برای هم بزرگ و کوچک کنند٬ مسئله و جنگ مردم نیست. آزادی عقیده و بی  قید و شرط بیان جدایی مذهب از دولت ممنوعیت حجاب اجباری و آزادی پوشش و روابط جنسی آزادی انتخاب همسر حق زن در طلاق و سرپرستی کودک و لیست بلند بالایی که برای همه آشناست٬ معنی اصلاحات از نظر زنان و ختران در ایران است. در نتیجه به نظر من همین حال آغاز شده که فمنیزم اسلامی که به رهبری رفسنجانی است باید ببینیم فائزه از پدر خود چه سرمایه ی سیاسی را به میراث برد و برای این جنبش چه می کند. من فکر میکنم باید به مصاف این رفت.

با سپاس از اینکه نظراتتان را بینندگان ما درمیان گذاردید.
https://youtu.be/5a4dN1P56RA

با تشکر از سحر صامت برای پیاده کردن متن مصاحبه





میزگرد یادبود فادیمه شاهیندال و بررسی راه کارهای انسانی برای حمایت از زنان و دختران







پانلیستها مرضیه آدمی، سحر صامت و ندا حسینی
واحد گوتنبرگ رهائی زن






افزایش روز به‌روز زندانیان زن سیاسی، بیانگر شرایط خفقان آور دولت ایران میباشد - ندا حسینی



روزانه بر تعداد زندانیان زن سیاسی در ایران افزوده میشود، هر کدام از این زنان برای احکامی از یک تا بیست سال و حبس ابد به “جرمهایی” مانند اعتراض به مجازات اعدام، دفاع از حقوق زنان، انتشار انتقادات خود از سیاستهای دولتی، بیان باورداشتها و اعتقادات خویش و دفاع از سایر زندانیان سیاسی پشت میله های زندان قرار گرفته اند .
روزانه بر تعداد زندانیان زن سیاسی در ایران افزوده میشود، هر کدام از این زنان برای احکامی از یک تا بیست سال و حبس ابد به “جرمهایی” مانند اعتراض به مجازات اعدام، دفاع از حقوق زنان، انتشار انتقادات خود از سیاستهای دولتی، بیان باورداشتها و اعتقادات خویش و دفاع از سایر زندانیان سیاسی پشت میله های زندان قرار گرفته‌اند. روز به روز که میگذرد، برحکم آنان افزوده میشود و علاوه بر این نیز اخبار روشنی از آنان در دسترس نیست. آمار دقیقی از تعداد زندانیان سیاسی زن در ایران به دلیل عدم اطلاع رسانی شفاف از سوی دستگاههای قضایی و امنیتی جمهوری اسلامی وجود ندارد، اما در حال حاضر ۲۶ زندانی سیاسی و عقیدتی زن در بند زنان زندان اوین، دو زندانی سیاسی زن در بندهای امنیتی این زندان و زندانیان سیاسی زن بسیاری در زندانهای ارومیه، سنندج، خوی و سایر شهرهای ایران زندانی هستند.افسانه بایزیدی، به اتهام «تبلیغ علیه نظام»، «توهین به ولایت فقیه» و «همکاری با یکی از احزاب مخالف نظام» از سوی دادگاه انقلاب مهاباد به چهار سال زندان و تبعید به کرمان محکوم شده است. نرگس محمدی، فعال حقوق بشر و نایب‌رئیس کانون مدافعان حقوق بشر از اردیبهشت سال ۹۴ در بند زنان زندان اوین به سر میبرد. او خرداد سال ۸۹ بازداشت و به اتهام "اجتماع و تبانی علیه امنیت ملی، عضویت در کانون مدافعان حقوق بشر" و "تبلیغ علیه نظام" به ۱۱ سال زندان محکوم شده است. صفیه صادقی در زندان سنندج به سرمیبرد. این زن کرد ۲۷ ساله‌ی سلماسی در سال ۱۳۹۱ خورشیدی٬ از سوی شعبه‌ی یکم دادگاه انقلاب شهر سنندج به اتهام محاربه از طریق عضویت در یکی از احزاب کرد به ۱۵ سال حبس تعزیری محکوم شده بود. وی در آبان ماه سال ۱۳۸۹ خورشیدی توسط نیروهای اداره اطلاعات شهر سنندج در این شهر بازداشت و به بازداشتگاه ستاد خبری اداره اطلاعات سنندج منتقل و در آنجا به مدت نزدیک به ۴ ماه و نیم تحت بازجویی قرارگرفته بود. هما هودفر استاد بازنشسته دانشکده مردم‌شناسی دانشگاه کونکوردیای شهر مونترال کانادا است که از ۱۷ خرداد و پس از سفر به ایران بازداشت و به "همکاری با یک دولت خارجی علیه جمهوری اسلامی ایران" متهم شده است. او کارشناس امور جنسیت در اسلام است و کتابها و مقالاتی در این باره چاپ کرده است. از وضعیت سلامت جسمانی او که وخیم است در طول روزهای اخیر گزارشاتی به گوش رسیده است . زینب  جلالیان، زندانی سیاسی کرد از سال ۸۶ در زندان به سر میبرد و سنگینترین حکم محکومیت (حبس ابد) را در میان زندانیان سیاسی زن دارد. او بیش از ۹ سال است بدون مرخصی در زندان به سر میبرد و خانواده‌اش میگویند که پی گیریهای آنها برای مرخصی فرزندشان تاکنون بی نتیجه بوده است. زینب جلالیان در حال حاضر در زندان خوی زندانی است. ...و صدها زن دیگر، که پس از اجرای حکم، وضعیت روشنی از آنها در دسترس نیست. بسیاری از زندانیان سیاسی در زندانهای شرق کردستان و ایران، با محرومیت از حقوق اولیه مانند حق برخورداری از مرخصی و اعزام به بیمارستان جهت مداوا در شرایط وخیمی به سر میبرند. دولت ایران برآن بوده تا با افزایش کمی و کیفی این مجازاتها رعب و وحشتی را در میان جامعه و بویژه زنان ایجاد نماید. از آن جهت که هرکدام از این زنان، از یک سو نماینده قشر خاصی از جامعه بوده و از سوی دیگر از هویت زنان که مانع بزرگی در برابر ایدئولوژی مردسالارانه‌ی دولت ایران میباشد، دفاع مینمایند.،تلاش بی‌پایان زنان در جامعه در راستای دفاع از حقوق خود، دولت ایران را با مشکل مواجه ساخته، از همین‌رو سعی مینمایند با ایجاد موانع مستقیم و غیرمستقیم راه را بر ادامه‌ی فعالیتهای زنان ببندد. اما آنچه که در طول تاریخ مبارزه‌ی زنان در ایران  مشاهده شده است، به هر اندازه  که دولت فضا را محدودتر نموده، به همان اندازه مبارزه‌ی زنان گسترش یافته است. .ما هم اکنون و  با تکیه بر مبارزات زنان در تاریخ ایران ،در راستای گسترش فعالیتهای زنان  ایران و همچنین آزادی زندانیان سیاسی زن در ایران مبارزه خواهیم نمود. همچنین  برای رسیدن به این هدف  لازم است که زنان در سراسر ایران  و ایرانیان خارج از کشور  برای آزادی تمامی زندانیان سیاسی  اعم از زن و مرد  که در بند خفقان و تهدید و شکنجه و اعتصاب غذا  و محکوم به مرگ تدریجی هستند ، تلاش نمایند.
فراموش نکنیم  که تمام مردان و زنان زندانی سیاسی و عقیدتی  برای دفاع از حقوق اولیه و حیاتی و طبیعی انسان ازاد در جامعه، زندانی گردیده‌ا‌ند و  لازم است که نهادهای مدنی و فعالان حقوق بشر، از تلاش و مبارزه‌ی این بزرگ  زنان و مردان  صیانت به عمل آورند.

به امید روزی که شاهد برچیده شدن این نظام  اسلامی  ننگین ظلم و زندان و اعدام  در ایران و محاکمه تمامی سران و دست اندرکاران فاسد رژیم منحوس جمهوری اسلامی   باشیم . 








بررسی چالشهای جنبش رهائی زن در افغانستان در کفتگو با سحر صامت






لطف کنيد مقدمتا از آخرين گزارشاتی که از افغانستان در رابطه به خشونت عليه زنان بدست شما رسيده برای بينندگان رهائی زن توضيح دهيد.
پس از حدود چهارده سال از تاسيس نظامي مبتني بر دموکراسي در افغانستان، اختصاص صدها ميليون دالر کمک به تامين حقوق زنان، هزاران پروژه تحت نام کمک به بهبود وضعيت زنان، و دهها و صدها موضوع ديگري که فقط به خاطر مسايل مربوط به حقوق زنان در کشور انجام شده است، تبليغات وسيع براي برابري حقوق زنان و مردان و ...، اما تا هنوز آثار اين کارها کمتر در جامعه افغانستان ديده مي شود.
بررسی ها و آمار سازمان حقوق بشر در افغانستان نشان می دهد که طی شش ماه اول سال۲۰۱۶ بیش از پنج هزار زن مورد خشونت قرار گرفته اند. بررسی ها و آماری که امسال ارایه شده نشان می دهد که خشونت علیه زنان نسبت به سالهای گذشته در جغرافیایی به نام افغانستان افزایش یافته است. البته به نظر من این آمار و ارقام زیاد دقیق نیست چون احتمال اینکه یک سری از خشونت ها به دلیل دور دست بودن مناطق و همچنان تعصبات خانواده ها به علت بافت سنتی که جامعه دارد دور از چشم رسانه یی ها میماند. این آماری که از طرف حقوق بشر ارایه شده است نشان میدهد که ۲۴۱ قتل در شش ماه نخست سال ۲۰۱۶ صورت گرفته . همچنان این گزارش خشونت هایی مانند: تیزاب پاشی سنگسار به آتش کشاندن زن  و همچنان آسیب های فیزیکی را در بر دارد. طبق آماری ارایه شده به نظر من امسال سخت ترین سال از نظر بدرفتاری برای زنان بوده است چندین مورد خشونت و قتل نیز پس از ارایه ی این آمار در افغانستان رخ داده است.خشونت های خانوادگی یکی از چالش های بزرگی است که زنان با آن مواجه هستند و عمدتا توسط مردان خانواده ها صورت می پذیرد. فرار از منزل، خودسوزی و خودکشی، طلاق، تجاوز جنسی و اعتیاد از نتایج و مصادیق عمده خشونت با زنان بوده که رقم آن روز بروز در کشور افزایش می یابد و هنوز هم چشم انداز آینده برای این قشر همچنان تاریک و تار است.
عوامل نقض حقوق زنان در کشور مشخص است. بی سوادی، فقر فرهنگی و اقتصادی تعداد کثیری از زنان، فرهنگ مردسالارانه، مصئونیت از قانون، سنت های متصلب و بسته اجتماعی از عوامل اصلی خشونت با زنان می باشند. متاسفانه کشوری به نام افغانستان با تجربه ی ۴۰ سال و خورده یی جنگ نه تنها از نظر سیاسی اقتصادی ضربهای فراوانی به کشور و جامعه وارد شده بلکه از نظر فرهنگی ضربه ی شدیدی به مردم وارد شده  مردم فرصت رشد سواد و منطق را نداشته و به همین دلیل جامعه ی افغانستان به یک جامعه ی سنتی و کهنه پرست چه از نظر عقاید مذهبی و چه از نظر فرهنگی تبدیل شده است تقسیم‌بندی جنسیتی در تار و پود اجتماع چنان ریشه دوانده که از ریشه کشیدن آن به سادگی ممکن نیست؛. هم‌اکنون خشونت خانگی و ازدواج اجباری زیر سن قانونی جزء مهم‌ترین مسائل جاری حقوق زنان در افغانستان هستند. در یک بررسی که  در سال ۲۰۱۰  که توسط وزارت بهداشت افغانستان صورت گرفته بود ، مشخص شد که بیش از ۸۷درصد زنان افغانستان از خشونت‌های روانی، فیزیکی، جنسی یا انواع خشونت‌های خانوادگی یا ازدواج‌های اجباری رنج می‌برند. همچنین ۵۳ درصد از زنان در گروه سنی ۲۵ تا ۴۹ سال، زیر 1۱۸ سالگی ازدواج کرده‌بودند، ۱۲ درصد دختران افغان در فاصله‌ی ۱۵ تا ۱۹ سالگی باردار شدند یا زایمان کردند و ۴۷ درصد مرگ و میر زنان در گروه سنی ۲۰ تا ۲۴سال مربوط به بارداری بوده‌است.
 هنوز برای رفع این عوامل و بهبود وضعیت زندگی زنان در کشور کارهای چشمگیری صورت نگرفته است. مشکل دیگر زنان در افغانستان عدم حمایت آنها از سوی مجریان قانون و قانون گذاران است.

۲ (عکس العمل مقامات دولتی به اين جنايات چگونه بوده و آيا زنان خشونت ديده ميتوانند روی حمايت
موسسات دولتی حساب کنند يا خير؟

از پانزده سال گذشته بدینسو اقدامات قانونی برای تامین حقوق زنان صورت گرفته است که ایجاد کمیسیون حقوق بشر، اختصاص وزارتی برای امروز زنان، وجود خانه های امن و ایجاد قانون مبارزه با خشونت علیه زنان نمونه هایی از آن است. اما هنوز موانعی وجود دارند که زنان نمی توانند به حقوق خود دسترسی پیدا کنند.
با وجود تصویب قانون منع خشونت علیه زنان در سال ۲۰۰۹ که برای اولین بار مجازات‌های سختی را در حمایت از زنانی که مورد آزار جنسی، لت و کوب یا سایر رفتارهای خشونت‌آمیز قرار می‌گیرند در نظر گرفته است اما آمار خشونت علیه زنان همچنان در این کشور بالاست.
کمتر ناقضان حقوق زنان در کشور محاکمه و مجازات گردیده و پرونده های ننگین و وحشیانه خشونت با زنان مورد دادرسی عدلی و قضایی قرار گرفته استناقضان حقوق زنان همواره گریزان از قانون بوده و نهادهای امنیتی و قضایی کشور در محاکمه و دادرسی از آنان اقدامات جدی نکرده اند. همین امر سبب گردیده تا فرهنگ معافیت در کشور ترویج و نقض حقوق زنان به موضوع ساده و کم اهمیت در نگاه دستگاه های امنیتی و عدلی تلقی گردند.
اولا قوه مقننه در موارد زيادي در زمينه تصويب قوانين لازم براي حمايت از حقوق زنان و يا مبارزه با بي عدالتي و خشونت عليه زنان ضعيف عمل کرده است. ثانيا قوه مجريه کارکرد ضعيفي در مورد مبارزه با خشونت عليه زنان و يا بهبود وضعيت زنان کار زيادي انجام داده نتوانسته است
  سیستم جوابگوی مشکلات زنان نیست، در مواردی گفته شده که فاسد است و زنان به آن اعتماد نمی‌کنند. [برای همین] فشارهای خانواده و جامعه بر زنان سبب می‌شود که زنان به سیستم های غیر رسمی عدالتی روی می‌آورند؛ مثل جرگه‌ها و شوراهای محلی که تبعیض آمیز اند و مشکل ایجاد می‌کنند."

۳ (سازمانهای مدافع حقوق زنان در افغانستان در چه سطحی قادر به فعاليت هستند و تا چه حد تاثير
گذارند.
آمار سالانه هر سال از افزایش خشونت علیه زنان در افغانستان خبر میده
 سازمان های مدافع حقوق و زنان قدرتمند تلاش زیادی برای بهبود وضعیت زنان در افغانستان کردند اما به نظر من این بازسازی ها باید از تهداب شروع می شد. در جامعه ی مردسالاری مثل افغانستان که زنان سالها سکوت اختیار کرده اند و مرد حق مالکیت رو نسبت به زن دارد باید اول روی اذهان مرد های جامعه کار می شد. از یک بعد اگر به این قضیه نگاه کنیم زنی که سواد خواندن و نوشتن ندارد چگونه می تواند از حق خود در مقابل مرد به گونه ی صحیح دفاع کنه ؟ مرد هایی که در مجلس به قانون  رای می دهند و آن را نافذ و یا رد می کنند با افکاری سنتی و مذهبی و همچنان احساس مالکیت به زن دارند حتی تعداد خیلی زیاد مردهای شیک پوش با داشتن مدارک تحصیلی آنچنانی از معتبر ترین دانشگاه های دنیا چگونه قوانین منع خشونت علیه زن را تصویب کنند؟ خوب وقتی که تعصب این چنین در افکار مرد های باسواد و تحصیل کرده  موج میزنه چطور از یک مرد کم یا بی سواد میشه انتظار داشت تا حقوق زن را رعایت کنه؟
هم‌چنان میلیون‌ها دختر به‌دلیل نگرانی‌های امنیتی و رسم و رواج‌های سخت و بازدارنده اجتماعی نمی‌توانند به مکتب بروند، تنها ۱۲ درصد زنان که پانزده سال و بزرگ‌تر سن دارند قابلیت خواندن و نوشتن را دارند که این موضوع در مقایسه با مردان به ۳۹ درصد می‌رسد. میزان سواد میان زنان که عمر ۱۵ تا ۲۴ سال دارند به ۲۴ درصد می‌رسد و در مقایسه با مردان این نرخ به ۵۳ درصد می‌رسد.
حتی من خودم بارها با زنان مدافع حقوق زنان که در افغانستان صحبت میکنم به آنها می گویم با اینهمه تلاش های  بیشماری که می کنید یک دهم آن دستاورد دارید. اما یک تعداد از زنان و یک تعداد از مردان واقعا برای بالا بردن حقوق زنان تلاش دارند. اجازه بدید اشاره یی کنم به پرونده ی زهرا دختری که در سن پایین او را راهی خانه ی شوهر کردند و به دلیل باردار بودن نتوانسته بود به زمین های کوکنار مربوط به خانواده ی شوهر رفته و در آنجا کار کند که این امر باعث که خشم خانواده ی شوهرش برانگیخته شود و در قدم اول او را حسابی مورد لت و کوب قرار بدهند و سپس توسط شوهر و خانواده اش با پترول به آتش کشیده شد. مقدار سوختگی آنقدر عمیق بود که به گفته ی دکتران فقط کف پای  زهرا سالم مانده بود او را از غور به کابل انتقال می دهند و در یکی از بیمارستان های کابل جان خود را از دست میدهد. یک تن از زنان فعال به نام  ویدا ساغری که از جامعه رسانه ی افغانستان است به همراه تعدادی از فعالان حقوق زنان " چه زنان و چه مردان" چادری را بر پا کردند و خواهان رسیدگی پروند و دستگیری مجرمین شدند در نخست خواسته ی آنها توجهی صورت نگرفت چون با وجود مقدار زیاد پرونده های خشونت علیه زنان مجریان قانون به خود زحمت نمیدهند تا پرونده ها را بصورت جدی پیگیری کنند اما مدافعین آنقدر زیرکانه عمل کردند و توانستند خانواده ی زهرا را راضی کنند تا زمانی که مجرمین این قضیه دستگیر نشوند جسد زهرا را از سردخانه تحویل نمیگیرند و همچنان این تیم خواهان بررسی پرونده ی زهرا و انتقال مجرمین به کابل شدند. در نخست دولت افغانستان به این مساله توجه نکرد اما جامعه ی رسانه ی افغانستان و مدافعین آنقدر این پرونده را پیگیری کردند که تا پس از ۲۴ روز این پرونده به نتیجه رسید و همچنان زنان باری دیگر تابو شکنی کرده و  این تیم جسد بی جان زهرا را بر سر شانه های خود گذاشته و به خانه عبدی انتقال دادند. آخرین خبر تکان دهنده مربوط به آتش زدن شمیلا ۲۷ ساله توسط شوهرش بود که یک تن از خبرنگاران زن افغان به نام وحیده فیضی گزارش این قضیه را به عهده گرفت.
 نظر من این است که در طول این ۱۵ سال دولتمردان افغانستان به خاطر اینکه پول بیشتری از جامعه ی جهانی دریافت کنند تعدادی پست های مهم را به صورت سمبولیک به زنان داده اند و همین سیاست در مورد آزادی بیان در افغانستان صدق می کند. البته ناگفته نماند که زنان شاغل نیز در محیط کاری با خشونت هایی مانند خشونت های کلامی و غیره روبرو هستند.

سحر عزيز با تمامی توصيفی که از شرايط زنان در افغانستان کرديد، آيا بنظر شما اين کشور ميتواند
جای امنی برای زنان محسوب شود؟

مینو جان در کشوری که جنسیت زن به گونه یی رسمی در جامعه شناخته نمیشه چگونه می شود آن محیط برای زنان امن باشد؟ در مناطق دور دست افغانستان دختران فاقد مدرک هویت هستند و حتی اگر از مردی تعداد فرزندانش را بپرسی فقط فرزندان پسر را حساب میکند.
 زنانی که نه تنها از سوی خانواده حکم جزا برایشان صادر می شود بلکه بزرگان قومی نیز برای زنده بودن یا مردن آنها تصمیم میگیرند. کشوری که نه در خانه برای زن امنیت است و نه در جامعه نه اعضای خانه به حقوقش احترام می گذارند و نه مجریان قانون از آنها حمایت می کنند. بعضی از پرونده ها که مربوط به خشونت علیه زنان است  از تجاوز پدر که نزدیک ترین فرد و تکیه گاه دختر می باشد حکایت می کند. حتی زنان در خانه های امن نیز امنیت ندارند و از سوی مردان مورد آزار و اذیت و تجاوز جنسی قرار میگیرند.
 زنانی که از خانه گرفته تا محیط تحصیلی و کاری مصونیت ندارند. به خصوص زنان شاغل. از نظر من طی این همه سال همیشه از خشونت علیه زنان کم سواد صحبت شده و مشکلات زنان فعال در جامعه بازتاب زیادی نداشته است.در جامعه ی سنتی و مردسالار افغانستان اگر زنی  برای دریافت کار به خصوص یک سری کارها که مردان آن جامعه معتقد اند این شغل فقط مردانه است و برای اینکه نشان دهند جایگاه زن فقط در خانه است وارد جامعه شود احتمال دعوت شدن به تخت خواب از سوی کارفرما خیلی زیاد است .
(نظر شما در مورد توافق دولتهای اروپائی با دولت افغانستان برای پس فرستادن پناهجويان افغان
چيست و چه عواقبی را در بر خواهد داشت؟

به  بدترین و دردناک ترین بخش زندگی یک زن برگشتن به جهنمی است که ازش فرار کرده. زن سالهای سال مجبور به سکوت اجباری و خانه نشینی بوده
از جایی به این سوی آبها آمده که هیچ قانون و مرجع قانونی او را حمایت نکرده. از جامعه یی آمده که از بدو تولد مرد چه در قالب پدر و برادر و در سنین بلوغ از سوی همسر سرکوب شده حق تحصیل و رشد ازش گرفته شده. زنی که سر کوچکترین مسایل بهش توهین شده مورد خشونت قرار گرفته با دنیایی از عقده های درونی و با امید به رشد و خود تکاملی به این سوی آبها آماده است. با اینکه واکنش های مرد ها در این سوی آبها به علت مرد سالاری سنتی و مذهبی بودن ذهن از ترس اینکه مبادا زن و یا دخترشان کاری که به نظر آنها بی غیرتی گفته میشه به طور مثال کشف حجاب زن و یا دخترشان تندتر میشه اما اینجا دیگر افغانستان نیست که با وجود فساد اداری و جامعه مردسالاری بتوانی خود را توجیه کنی به همین دلیل اکثر مردها سعی می کنند یک کمی در رفتار خود تجدید نظر کنند.
 اما زنانی که جواب منفی منبی بر دریافت اقامت اخذ می کنند همیشه نگران اند. نگران بازگشت به جهنمی که با هزاران بدبختی از آن فرار کرده اند