۱۳۹۵ مهر ۴, یکشنبه

گفتگوی ویژه ای با امان کفا در مورد شهروند جهانم - مینو همتی



تاریخ معاصر متاثر از جنگهای امپریالیستی شاهد کوچ و آوارگی میلیونها انسان و رساندن خود به مناطق امن تر بوده است. از فرار میلیونی ارامنه از دم تیغ حکومت عثمانی در اوایل جنگ اول جهانی گرفته تا فرار جمعی یهودیان اروپا در جنگ دوم جهانی و حالا فرار و کوچ میلیونی از سوریه و لیبی اسلامزده، زخم عمیقی بر پیکر بشریت برجا گذاشته است.




صحنه های دلخراش این تراژدی انسانی که از طریق ماهواره و اینترنت جلوی چشم کل جامعه بشری قرار گرفته است واکنشهای مردمی بسیاری براه انداخته است و در نقطه مقابل علیرغم ماده چهارده اعلامیه حقوق بشر در مورد حق پناهجوئی که اکثر کشورها آنرا امضا کرده اند، بسیاری از دولتهای منطقه و اروپائی مرزهای خود را بسوی آوارگان بسته اند.

در برنامه امشب با یکی از بنیان گذاران کمپین بین المللی دفاع از حق فرار، سفر و پناهندگی، ملقب به شهروند جهانیم،آقای امان کفا از فعالین سیاسی باسابقه مقیم لندن گفتگوی ویژه ای داریم.

آقای امان کفا به برنامه رهائی زن خوش آمدید.

من هم سلام دارم به تمام ببینده های عزیز برنامه تان. 

........

مینو همتی :  با توجه به اینکه سازمانها، نهادها و افراد بسیاری داوطلب کمکرسانی به پناهجویان اخیر شده اند، ضرورت برپائی کمپین شهروند جهانم برای شما از کجا برآمده است؟

 امان کفا: وقتی ما نشستیم و فکر کردیم در مورد شهروند جهانیم، از سر نیاز واقعی به یک شرایط معین و مشخصا امروز بود و خوب است که از چند جهت به آن نگاه کنیم. بعضی ها در این شرایط بوجود آمده که تعداد زیادی به سمت اروپا آمده اند شروع کردند به آکسیون انجام دادن، یکسری ها شروع کردند به کمک جمع کردند و یکسرها شروع کردند به حمله کردن. کلا در تاریخ تحولی که همین امروز وجود دارد ما این کمپین را شروع کردیم. برای توضیح اینکه چرا این کمپین لازم است شاید لازم باشه که به چند تا نکته اشاره کنم. از یک طرف شما مقابله ای داری بین نیروهای مختلف اجتماعی، یک اتفاقی که افتاده این است که بخش زیادی از مردم از نقاط مختلف دنیا شروع کرده اند به حرکت کردن و این یک چیز جدیدی نیست. تا آنجای که مربوط به کل مسئله فرار و تغییر و جابجایی هستش، حداقل تا آنجای که خاورمیانه و ... برمیگردد بیشتر از دو دهه است که این داستان ادامه دارد ولی تا آنجای که مسئله مشخص این دوره برمگیردد در رابطه با اتفاقاتی است که بخشا در این دو دهه افتاده ولی یک نکته اساسی و مهم اش در رابطه با حقوق انسانی و نیاز انسانها بوده. کمپین های متفاوتی بعد از فرار کردن بخشی از مردم هستش و مشخصا زمانی که جسد یک کودکی را کنار ساحل پیاده کردند، بخش وسیعی از مردم اروپا به میزان زیادی از این ... به حدی احساس ناراحتی کردن و وقتی صحنه تلویوزیونی اش را دیدند شروع به اعتراض کردن که چرا این مردم باید در این شرایط و در این حال و احوال قرار بگیرند. تا آنجای که به کل مردم اروپا برمیگردد، این مردم انتظاراتشان را با شروع کمک رسانی شروع کردند، تا فشار به دولتها، همه به یاد دارند که در یک دوره ای فشار به حدی رسید که ما هیچ فرقی نمگیذاریم بین آدمها و به پناهنده ها خوش آمد میگیم و این کمپینها دسته به دسته توسط مردم شکل گرفت. در عین حال در جبهه مخالف که دولت هستش میخواهند مسئله را آنطور که آنها میخواهند بگویند مواجه هستید که یک موج عوام فریبی از یک طرف و یک موج براه انداختن دستجات دست راستی علیه هر کسی که میخواست بیاید به اروپا شروع شد. تقابل این دو جبهه یکی از مسائلی است که در جریان است و کسی نمیتواند بگوید وجود ندارد. ما این کمپین را بیشتر از این زاویه شروع کردیم که یکسری حقوق و خواسته های هستند که بسیار انسانی است و لا اقل در جوامع غربی مدتهاست که جزو دستاوردها بوده اند در طول مبارزات گذشته، کاری که ما میخواستیم انجام بدهیم کمک رسانی و دفاع از حق انسانها برای زنده ماندن و حق انتخاب جا و فرار از شرایطی که نمیتوانند در آن بمانند. یک مسئله اصلی در اینجا حق فرار بود، چیزی که در دوره بعد از جنگ جهانی دوم مشاهده اش کردید و به دنبال جنگ جهانی بخش وسیعی از مردم از کشورهای متفاوت شروع کردند به نقل مکان کردن و رفتن برای رسیدن به یک جای امن یا جای که خودشان فکر میکردند امن است. در چنین شرایط به ابعاد وسیعی که ترکش مقابله های غربی به خاورمیانه و شمال آفریقا رسید و مردم شروع کردن به حرکت به سمت اروپا، یک دفعه بخشی از جامعه اروپا 

 این بار دیده بودند مردم را به خودش و این اعتراض را میخواست بکنند که چرا این تقسیم بندی را می کنید، چرا جلوی مردم را می گیرید چرا اجازه می دهید آدم ها اینجورین در آب های دریا از بین بروند، چرا انسان هایی که می خواهند در یک جای امن زندگی کنند اجازه ورود نمی دهید. ما در دل این کمپین به وجود آمده ایم این کمپین بخش های متفاوتی دارد وجنبه های متفاوتی دارد احساسی که ما کردیم این بود که از یک سری از خواسته ها و یکسری از حقوق بخشنا اینها دچار اختشاش و بدون وجود خطره معینی هستند. کمپین شهروند جهانیم سعی کرد این خط سیاسی واین حقوق ماکسیمالیستی و این حق انسان برای اینکه فرار کند از موقعیتی که جانش در خطر است، زندگی اش در مخاطره هستش و زیر بمب و جنگ و همه چیز دیگر است بتواند از آن محیط برود بیرون و حق و اجازه داشته باشه که هر جای که فکر میکند امن است بتواند برود و زندگی کند و از طرف دیگر یک تقابلی باشد با بخش زیادی لز جریانات به شدت راست و فاشیستی که دستشان در این دوره باز شد و اجازه پیدا کردند که تحت عنوان مخالفت با خارجی، تحت عنوان مخالفت با آدمها برای اینکه از یکجای دیگری میایند شروع کردند به فعالیت کردن. و فراتر از آن استفاده دستجات متفاوتی از این جمعیت به شکل های گوناگون چه به شکل مافیایی اش و چه به شکل اعتراص به حقوق آنها و چه به شکل کاهش دادن حقوق و دستمزد شان در شرایط کاریشان و چه به شکل اینکه بخواهند از اینها در جدا سازی انسانها و اینکه آدم با آدم فرق میکند به خاطر اینکه از اروپا میاید یا از خاورمیانه و یا شمال آفریقا استفاده و لبراز وجود کردند و یک نیاز سیاسی اینجا بود در عین حال ، یک حقوقی را به رسمیت میشناسیم، حق انسان است که بتواند فرار کند، حق انسان است که بتواند برود به جای که فکر میکند امن است، حق هر انسانی است که بتواند به حقوقی دستیابی داشته باشد که حقوق شهروندی است و یک سری از حقوق که بعد از یک دوره ای بخصوص پس از پایان جنگ سرد با افت نیاز به قوانین پناهندگی به شکلی که قدیم بود شروع شد به انجام گرفتن در کل اروپا و غرب، این خواسته ها را دوباره بگذارد در جای خودش و بخواهیم شرایطی را بوجود بیاوریم که این انسانها بتواند به شرایط بهتری دستیابی داشته باشندو بتوانند راحت زندگی کنندو انسان به هنوان انسان به رسمیت شتاخته بشودتا اینکه از کجا آمده. شما در عین حال در مقابله دستجات ای روبه رو هستید که ر شروع می کنند از زاویه ی اسلام در عین تصویر را می دهند که هر کسی که از خاورمیانه و شمال آفریقا می آید به طبع میکنندش مسلمان و به همان اندازه دستوری که می دهند که اگر کسانی که از آنجا می آیند حتما تروریست هستند و شروع کردند به هم زدن جامعه و انتظار از جامعه که بالانس درستش را داشته باشد این ها تصاویر متفاوت بودند که در جامعه به وجود آمد و کماکان ادامه دارد. کمپین شهروند جهانیم می خواهم در مقابله این ها بایستد و از یک حقوقی دفاع کند، حق انسان، حق شهروندی، حق انتخاب محل زندگی امن، حق رشد، اینها جزء حقوقی هستندکه باید به رسمیت بشناسند و فکر کردیم که لین کمپین میتواند یک خط معینی و ماکسیمالیستی را اینجا معرفی بکند که بتواند بطور واقعی حق انسانی و حق شهروندی زندگی کردن است و شهروند جهانیم جلوی این مرزها و تصویر های که از آدمها داده میشود به طور واقعی و بنا بر اینکه از کجا دارند میایند و مهر زدن بر روی پیشانی شان از قبل، بتواند این را عقب بزند و بتواند محیط را برای یک زندگی انسانی فراهم تر بکند. پایه ی این کمپین طبیعتا با ما نیست، پایه ی این کمپین یک بخشی از مبارزات وسیعی است که کماکان ادامه داشتهو جنبش معینی و جنبش وسیع توده ای هستش که با خواسته های سوسیالیستی و با خواسته های ماکسیمم میخواهد بیاد بیرون و فشار میاورد و جلوگیری میکند از جدایی و تفرقه بین انسانها ولو اینکه از کجا دارند میایند، پایه ی این کمپین به آنجا وصل است ولی فکر کردن به صورت جمع بندی شده مشخص و با برنامه معین و بوجود آوردن این کمپین میشود کمک کرد که این شرایط به نفع مردم تمام بشود تا به تفع دستجات راست یا به نفع دولتها برای سرکوب کردن انسانها و انداختن تفرقه بین آنها.



مینو همتی : لطف کنید بینندگان ما را با اهداف و پلاتفرم کمپین شهروند جهانم، آشنا کنید

امان کفا: تا آنجا که به خود این کمپین برمیگرده، این کمپین کاملا غیر انتفاعی و مستقل به عنوان غیر دولتی هستش، یک کمپینی هستش که برخلاف یک سری از کمپینهای دیگر هرمی نیست و از بالا ساخته نشده، کمپینی است که مشخصا هرجای که دفاترش را بتوانند بوجود بیاورند میتواند شروع کند به کار کردن. خواسته های این کمپین تا حد ممکن بتواند یک خواسته را برسمیت بشناساند و آنهم حق انسانها هستش که بتوانند از آن محیط و آن جای که برایشان مخاطره بوجود میاورد بتوانند فرار بکنند و این حق فرار را داشته باشنداین هدف اصلی کمپین است. وقتی میگویم حق فرار داشته باشندطبیعتا باید بتوانند به یکجای بروند که سکونت کنند و به نظر خودشان امن به حساب میاید و این کمپین با لین هدف شروع شده است. یک نکته ای را اینجا من بگویم که شاید کمک کند، ببینید بسیاری از کشورها هستند و بسیاری از نهادها هستند که اعلام میکنند که انسانهای که در آن محیط هستند و در نقاط جنگی هستند بیایند بیرون و کاری که میکنند این هست که آنها را میفرستند به کشورهای دیگری، برای نمونه به کسورهای مثل اردن. شما وقتی نگاه میکنید آدمهای که در جنگ بوده اند و میخواستند فرار کنند، آنها را به کشور دیگری منتقل میکنند و آنجا دوباره منتقلشان میکنند به سوریه. کاری که این کمپین هدف اصلی اش این است که حق آن فردی است که دارد فرار میکند که تصمیم بگیرد کجا برایش امن است و این یک خواست بسیار مهم است و نه اینکه هر جای که فکر میکنند برایش امن است بفرستند بلکه جای که آن فرد فکر بکند برایش امن است برود و این یکی از خواسته های واقعی کمپین هستش. نکته دیگری که در مقابل ما قرار داشتو این هم جزو خواسته ها هستش این است که دستجات متفاوتی هستند که دارند سعی میکنندبه شکلی و به نوعی از این مردم سوءاستفاده کنند، سوءاستفاده ها انواع و اقسام دارد، سوءاستفاده های دستگاههای رسمی تا سوءاستفاده های دستجات مافیای. بخش زیادی هستند که شروع میکنند بیرون آوردن مردم از این مناطق به خاطر گرفتن پول و بهرکاری وادارشان میکنند، بخشا حتی سعی میکنند اینها را بازیچه ی انواع و اقسام معادلات سیاسی بین خودشان قرار بدهند. ما یک چیزی که فکر کردیم جزو اهداف این کمپین باید باشد اینکه سازمام ملل بخش پناهندگی اش رسما باید مسئولیت انتقال کل آدمها را به عهده بگیرد، مخارج آن را طبیعتا دولتهای که مسبب این جنگها و این شرایط که خیل عظیمی که مجبور به فرار هستند باید پرداخت کنند. برخلاف تصویر عمومی که داده میشود که ما داریم کمک میکنیم و در کشورهای اروپایی اینها را مجبور میکردند که در شهرداریهای متفاوت دنبال امکانات گشتن و مردم احساس میکرند که یک عده ای آمده اند و در مقابلشان قرار گرفته اند. برای اینکه بتوانیم این را بشکنیم گفتیم که تمام مسئولیت مالی آن باید بر عهده این دولتها باشد. خود اروپا اعلام کرده بود و یک بودجه ای برایش گذاشته بود ولی معلوم بود که این بودجه برای استفاده نهادهای خودی است و استفاده اس برای معلادلات سیاسی خودشان بوده است، برعکس چیزی که ما خواستیم بطور رسمی تمام این بار مالی به دوش سازمان ملل و بخش پناهندگی اش گذاشته بشود و این شرایط را بطور کلی از بین ببرند. یکی دیگر از خواسته های کمپین جلوگیری از قرار گرفتن بین مردم که به این کشورها می آیند جزوه مراکز و جاهای قرار بگیرند که به طور واقعی مثله گتو های معین هستند، ما نمیخواستیم که این شرایط به وجود بیاید که هر کسی که به اینجا می آیند احساس کنند شهروند دست دوم در این جامعه قرار می گیرند و امکانات مسکونی و تحصیلی برای کودکان و امکانات رفاهی برایشان فراهم کنند. طبعا همان حقوقی که هر شهروندی اینجا دارد آنها هم بتوانند بگیرند. یک مسئله دیگری که لا اقل در اروپا بوجود آمد این بود که آیا این کسانی که دارند میایند مهاجراند یا پناهنده، تفاوت اینها اگر از نظر حقوقی بگذاریم کنار ولی از نظر زندگی فرق میکند. موقعی که به یک نفر بگویند مهاجر این تصویر داده میشود که خودش دلش خواسته و تصمیم گرفته از یک جای به یک جای دیگر برود و این حق فرار را برسمیت نمیشناسد و تصویر پناهندگی بیشتر بهش میخورد و گفتیم که این آدمها باید پناهندگی داشته باشند و پناهنده به این معنا که تا موقعی که آن محل یا کشوری که در آن بوده امن نیست باید تحت حفاضت و دفاع قرار بگیرد و به همین خاطر حقوق پناهندگی را باید برای آنها به رسمیت شناخت و مورد قبول قرار بدهند و این آدمها باید بتوانند از تمام حقوق اینجا برخوردار باشند. نکته دیگری که در مورد این افراد این است که جلوگیری بشود از استفاده های که میشود، ببینید دستگاههایی زیادی هستند که دارند روزمره تبلیغ میکنند و دارند شرایط را برای این آدمها سختتر میکنند، نمونه ها میتوان گفت مثلا میگویند این آدمها مذهبی هستند و باید از یک طرف امکانات دسته جات اسلامی را باز کرد و اسلام قابل قبول داشته باشیم و یک عده برعکس میگویند این آدمهای از کشورهای خاورمیانه و شمال آفریقا میاند و چون مسلمان هستند پس تروریست هستند و چون تروریست هستند بصورت یکجانبه و یکدست تحت فشار قرار میگیرند، این کمپین از نظر سیاسی تلاش دارد در مقابل هر دو بخش بایستد و آدمها را به عنوان فرد جدای از اینکه از کجا میایند یا اینکه چه پیشینه ای دارند مورد قبول قرار بدهیم، مدتهاست، سالهاست بعد از جنگ جهانی دوم حتی غیر قانونی میباشد بصورت دسته جمعی آدمها رو محکوم بکنی از پیش، یک نفری که مثلا از کشوری مثل آلمان میاد متهم کردنش به فاشیست و محکموش بکنید به همان اندازه غیر قابل قبول است که یک نفر از کشوری در شمال آفریقا یا خاورمیانه میاد و متهم کردن به مسلمان و همتراز تروریستها قرارش دادن و تحت فشار قرار گذاشتنش و این غیر قابل قبول است و این کمپین هدف دارد مقابل این مسئله بایستد. یک نکته دیگری در مورد شهروند جهانیم باید گفت این است که شهروند جهانیم به یک اعتبار یک سازمان صنفی به آن شکلی که بقیه تشکیلاتها هستند نیست، برای نمونه شما وقتی یک اتحادیه ی را تشکیل میدهید برای دفاع از اعضای خودش است ، این کمپین با این هدف نیست، این کمپین با هدف دفاع از کسانی است که دستشان به جای بند نیست و به همین خاطر به شکل کمپینی کار میکند و فقط هم با وجود اینکه چه تعداد و چه اندازه از تمام آن آدمها عصوش بشوند برای دفاع از اعضای خودش کار نمیکند، برای دفاع از این حق و حق فرار و سکونت آدمها و حق زندگی شهروندی داشتن قرار میگیرد و به همین خاطر نوع کار کردش هم به شکل کمپینی انجام میدهد. یکی دیگر از اهداف کمپین این است که تا آنجای که میتواند خود را به دلیل اینکه از یک جنبش معین سر بلند کرده به همان اندازه و درسطح همان جنبش و در اتحاد با همان جنبش کار بکند. چه به عنوان فرد و چه به عنوان جمع به خاطر اینکه بتوانند حقوق مشترکی داشته باشند و برای اینکه این حقوق مشترکشان به رسمیت شناخته بشود متعلق به یک جنبش معینی است در جامعه، مشخصا یک جنبش سوسیالیستی با یک جنبش مشخصی که برای این کار و فعالیت کرده و خواسته های است که براحتی نمیتوان ازش پس بگیرند و این کمپین در کنار همان جنبش قرار میگیرد یعنی اینکه بطور واقعی اگر انتظار این را بگذاریم که یک کمپینی در این سطح بتواند جلوی این موج فشار به آدمها را و جلوی از بین رفتن بسیاری از انسانها را بخواهد بگیرد به تنهای و فقط بوسیله خودش بتواند چنین پیشروی داشته باشد به درجه زیادی واقعی نیست، ما متحدان خودمان را در همین جنبش در رابطل با اتحاد با انسانهای مترقی، اتحاد با جنبش معینی که جنبش سوسیالیستی طبقاتی که اینجا وجود دارد و این جنبش پشتوانه بدست آوردن همان خواسته ها هستش در اتحاد با آنها میبند در نتیجه با هر نیرو و هر کسی که بتواند در این زمینه کمکم کند به بوجود آمدن و شکل دادن هرگونه کمپین دفاع حقوق این انسانها در اشتراک با آنها عمل میکندو همین نیروها را نه به عنوان نیرو مقابل و نه رقیب بلکه به عنوان دوست و همکار خودش میداند. نکته دیگر این هستش که شکلش باز است و هر کسی به هر شکلی که فکر میکند میتواند به این کمپین کمک کند اجازه دارد جزو این کمپین بشود و فعالیت کند، شکل کار کردنش کاملا محلی است، بسیاری از اعتراضات محلی هستند . در خیلی جاها انسانهای متعددی جمع میشوند دور همدیگر و میخواهند کمک کنند، برای نمونه میبینیم جای که مردم خودشان دارند پناه میدهند به اینها، جای که حتی دولتها اجازه رد شدن از مرزها را نمیدهند بهشان پناه میدهند و حتی اجازه میدهند با آنها زندگی کنندو به میزان زیادی شرایط بهتری را برای جا افتادن آنها در کشورهای خودشان فراهم میکنند و این کمپین کاملا در کنار همه این اعتراضات مردمی و وسیع قرار دارد. این کمپین جلوی خودش را در مقابل هیچ چیز نگرفته و اجازه میدهد هر کسی که فکر میکند حقوق هر انسانی است از شرایطی فرار بکند و بتواند در محلی که فکر میکند امن است را فراهم بکنو در نتیجه تمام آن افراد و تمام آن جنبش ها و اعتراضات و نهادها که در این چارچوب کار میکنند در کنارش هستند. تمام جریانات ضد راسیستی به میزان زیادی در کنار این جنبش هستند و بخشی ..... از رابطه اش با آنها است، به میزان زیاد مردمی که ....... در کنار آنهاست. اهداف این کمپین به طور واقعی برسمیت رساند حقوق انسانها و حقوق افراد هستش و به همین خاطر شهروند جهانیم آن مرزها و پیشنیه های قومی و مذهبی را در خودش ندارد. کسی که در این راه کار میکند که چه انگیزه ای دارد، چکار میکند کاملا محفوظ است و ما هیچ انگیزه شناسی نمیکنیم و نه دنبال این هستیم که جلوی کسی را بگیریم و یا نگیریم، تنها کاری که ما میکنیم این است که نیروها را سازمان بدهیم و حرکتهای را سازمان بدهیم در جهت فراهم آوردن آن خواسته و به همین اعتبار کمپین یک بخشی از فعالیت اش سیاسی اش است که بتواند حقوق این انسانها را برسمیت بشناسد. به چه اندازه میتواند به خود آن افراد به عنوان پناهنده کمک بکند، هر جای که بتواند این کمک را انجام بدهد این کمپین جلوی خودش را نمیگیرد و تمام نیرو 

و امکاناتی را برای این آدمها فراهم میکنند. میزان پیشروی و موفقیت این کمپین بطور واقعی در همین چارچوب باید تعریف بشود، میزانی که ببتواند حقوق انسانها را جدا از اینکه از کجا میایند بتواند برسمیت بشناسد، چقدر میتوانیم استفاده دستگاههای متفاوت غیر اجتماعی و غیر انسانی به طور واقعی بتوانیم عقب بزنیم، چه به شکل راست و فاشیست باشد و چه به شکل سازمان دادن مافیا و مساجد و غیره و اینها باشد و اجازه ندهد اینها مرکز معامله و معادله های سیاسی و دعواهای سیاسی قرار بگیرند. این بطور واقعی الان وجود دارد، حتی اختلافات بین این آدمها را بوجود آوردن که مثلا طرف کرد است یا عرب است، یا از کدام کشور عربی میاید، از سوریه است یا کشور دیگری پس این شهروند جهانیم هدفش این است خطوط مرزها را کنار بگذارد و احساس جهانی بودن را بتواند به آدمها بدهد و به همین اعتبار جدا کردن آدمها را که به این شکل وجود دارد را بتواند در مقابلش بایستد، میزان موفقیتش در پیشروی به رسمیت شناختن حق انسانهاست و به همین این کمپین نمیتواند نیرویش فقط از خودش باشد بلکه نیروی وسیع اجتماعی را باید دور خودش داشته باشد

مینو همتی : بسیاری از بینندگان ما در سراسر ایران، افغانستان، خاورمیانه، اروپا و آمریکای شمالی، مسائل حقوق بشری و از آنجمله حق پناهجوئی را علاقمندانه دنبال میکنند، پیام شما برای این عزیزان چیست؟

امان کفا: یک چیزی که ما باید مدنظر بگیریم این است که وقتی ما میگویم نیروهدی متفاوت دارند از این استفاده میکنند واقعی است و حی و حاضر میتوان دید، وقتی شما به جمهوری اسلامی نگاه میکنید که چه استفاده ای دارد میکند، شهروندان افغانی که در ایران بودند دستخوش فشار و تبعیض وحتی غیر شهروند به رسمیت شتاخته شدن قرار گرفتند، بخش زیادی از آنها این مسئله را تجربه و لمس کرده اند. این کمپین شبیه همان کار و همان چیزی است که آنها میخواهند، خیلی واقعی میتوان آن را دید که از یک طرف نمونه اردن را مثال زدم که یک نفری که از جای فرار کرده را به شکل دیگری به همان جا پس میفرستد، فشار آوردن و برگرادند و حتی شهروند افغانی در ایران به صحنه جنگ فرستادن یک پدیده ناآشنای برای آنها نیست و این فشار را احساس میکنند. چیزی که ما میخوایم این است که این فشار از دوش اینها برداشته بشود و اجازه ندهند دولتها از انسانها برای پیش بردن معادلات سیاسی خودشان و مشخصا اینجا استفاده بکنند و جنگ دیگری را دامن بزنند و از همین انسانها یک استفاده سیاسی دیگری بخواهند ببرند. جلوگیری از این مسئله امر و کار مهم ماست. یک نکته دیگر که به جدا کردن آدمها برمیگردد. یک سری از کشورها اعلام کردند که می‌خواهند پناهنده بپذیرند و پناهنده را دسته چین میکردند از تعداد معینی در کمپهای معینی و بقیه را ول میکردند و شروع میکردند تصمیم گرفتن که چه کسی را از کجا بیاورند یا نیاورند و یا به کجا ببرند. کسی که در این شرایط قرار گرفته باشد به خوبی میداند که چنین مسئله ای و چنین فشاری دائما بالای سر یک پناهنده قرار میدهند و میتواند او را مجبور کنند برای شرایط اجتماعی که قبلا در آن قرار گرفته است دست به هر چیزی بزند. یکی از وظایف ما این است که جلوگیری از این وضعیت، جمهوری اسلامی دارد استفاده خودش را میکند و به همان اندازه دارد سعی میکند در این شرایط از یک طرف ایران را امن نشان بدهد به معنای امنی که مورد قبول باشد تا جای که به روابطش با غرب مربوط میشود و بتواند جا پای برای خودش آنجا باز کند و تا بتواند استفاده های سیاسی خود را با غرب پیش ببرد. ما میخواهیم جلو این مسئله سدی داشته باشیم که اجازه ندهیم از این پناهندگان و این وضعیت جمهوری اسلامی استفاده خودش را بکند و یکی از کارهای این کمپین به رسمیت شناساندن حقوق آن افراد برای فرار به همان اندازه به رسمیت میشناسد حقوق آن افراد را برای فرار از هر چیزی که زندگیشان را به مخاطره بندازد، به همین اعتبار به پناهنده ایرانی هم مربوط است که به پناهنده سوریه ای مربوط هستش. یک نکته که فکر میکنم حائز اهمیت باشد وقتی که نگاه می کنید به این جمعیتی که امروز اروپا با آن مواجه شده است در آن یک مسئله سیاسی مشخصم هست، اروپا یک قلعه ای در خودش ساخته بود که حرکت در این مدار بسته رو اجازه میداد به کسانی که در آن آمده و هستند ولی امروز مشاهده کرده اند که این قلعه و مدار قابل دفاع نیست . موقعی که جمعیتی وسیع چه از ایران و چه کشورهای دیگر شروع کردند به حرکت کردن، تا موقعی که این جمعیت فرار بکند و تغییر مکان بدهد و از یک کشور به کشور دیگری در همان منطقه مثلا خاورمیانه تا آنجا هیچ مشکلی ندارند ولی وقتی به طرف اروپا حرکت میکنند و میخواهند وارد شوند این مسئله را به عنوان مسئله جدی در نظر گرفته اند، تا قبل آن به این مسئله اهمیتی قائل نبودند. کسی که درایران زندگی میکند و میخواهد از آن شرایط فرار بکند و تا به مرزهای اروپا وارد میشود از آن موقع سوال و جواب شروع میشود که کجا بودی، کی هستی، سابقه سیاسی ات چی هست، به کجا برمیگردی ، چرا فرار کردی میخواهند تصویری ارائه بدهند این کشورها امن است. به همان اندازه نا امنی این کشورها نه به خاطراینکه الزاما جنگی در آن صورت گرفته، نا امنی به خاطر شرایط زندگی، نا امنی به خاطر مخاطره جانی، نا امنی به خاطر جای که ازش میاید، یا مذهبی که دارد یا تصویری که دارد یا طرز زندگی که دارد و بالاخره هر چیزی که مخالفت با آن دولت باشد و زندگی اش را به مخاطره میندازد، ما کاری که میکنیم این است که برسمیت میشناسیم حق آن فرد را برای اینکه تصمیم بگیرد به جا برود که لااقل زندگی امنی داشته باشد.فرار به این اعتبار یک حق واقعی و یک امکان واقعی برای انسانهاست و به همان اندازه شما میبینید وقتی که این تغییر انجام بشود، اگر که جلوی اروپا را گرفت، اگر جلوی این کشورها را گرفت،اگر جلوی این دستجات راسیستی گرفت، اگر بشود یک امکانی را فراهم آورد که آدمها بتوانند از هر جایکه احساس کردند زندگی شان در مخاطره است بتوانند حرکت کند به جایکه فکر نکنند زندگیشان در مخاطره هستش به این اعتبار یک حقوق برسمیت بین المللی داشته باشند تا دست بسیاری از این دولتها منجمله جمهوری اسلامی، دست بسیاری از این دستجات مافیایی را از پشت کاملا میبندد، اجازه نمیدهد که اینها شروع کنند به استفاده کردن به هر شکلی و فشار آوردن به هر شکلی به انسانهای که میخواهند از مخاطره فرار کنند جلوشان را میگیرد و اجازه نمیدهد که اینها شرایط و امکانات استفاده از معادلات سیاسی خودشان را از این وضعیت ببرند، به همان اندازه پیشروی در این شکل که بتوانند از این حق برای هر کس و شهروندی که در ایران و هر جای دیگری هست برخوردار باشند ، چرا این کمپین اروپای است مشخصا به خاطر اعتراضات معینی است که در جریان هستش،کسانی که با این کمپین کار میکنند مجبور نیستند در اروپا باشند، این کمپین جهانی است و به همان اندازه در ایران باید این حق برسمیت شناخته بشود که هر کسی به هر دلیل فرار کرده و این امکان را داشته باشد در جای که فکر میکند امن است زندگی کند به نظرم برای هر ایرانی و هر کسی که در اروپا یا سوریه و هر جای دیگری میاید ....... و غیره . به این اعتبار این کمپین برای آنها قابل مشاهده روزمره برای بهبود امکانات و شرایط شان هستش. پیام به آنها این است که در این کمپین فعالیت کنند، من به هر کسی در هر جای که هست میتواند دفتر این کمپین را فراهم کند. این کمپین کاملا غیر دولتی و انتفاعی است، هیچ خواسته ای ندارد ............ و این را باید در تمام کشور ها برایش کار کرد و فشار آورد، مسلما دولتها در مقابل اینها میایستند، در ایران هم همیطور است، شما اگه اجازه داشته باشید که بگوید از ایران میخواهم فرار کنم با یک مشکل مشخص سیاسی در مقابل دولت قرار می‌گیرد و به همین اعتبار همانطوری که آدمی میخواهد پناهنده بشود در مقابلش میایستند در مقابل این آدمها هم میایستند ولی این حقوقی نیست که بخواهند بخاطر جریانی، سازمانی و یا برانداز بودن و یا غیره بخواهند جلویش را بگیرند. این حق انسانی است که میشود برایش فعالیت کرد و همه جا منجمله در ایران هم میشود برایش فعالیت کرد و به رسمیت شناختن اش به نفع هر کسی است که در ایران هم خواهد بود و افغانی که در ایران هستش هم میتواند به این کمپین بپیوندند و برای این کمپین کار کند. هیچ شکل هرمی ندارد و مبتوانند در هر محل و هر جای دفتر خودشان را بزنند و میتوانند خودشان با خواسته های کمپین استفاده کرد و فشار آوردن به دولت‌ها و فشار آوردن به سازمان های که میخواهند مردم را تحت فشار قرار بدهند میشود بخشی از کار آنها باشد و این اعتبار همان اندازه به مردم در ایران مربوط است که به مردم در سوریه و بقیه کشورها.

مینو همتی : در پایان راههای تماس با شما و فعالین کمپین را به اطلاع بینندگان ما برسانید.

امان کفا: تا آنجای که به تماس برمیگردد ما سایت کمپین را راه انداختیم و در فیسبوک هم وجود دارد، تا آنجا که به کل کار کمپین برمیگردد سایت کمپین همان اسم خودش هستش www.citizensoftherworld.global و آدرس ایمیل info دارد و میشود با کمپین تماس برقرار کرد فقط نکته ای که فکر میکنم اینجا خوبه تاکید کنم این است که شکل کارکرد این کمپین به این شکل است که من و ثریا شهابی دو نفری آن را راه انداختیم، هدف ما این است تا آنجای که ممکن است این کمپین به شکل محلی و کاملا شکل غیر هرمی شروع کند به کار کردن و دفاتر خود را به وجود بیاورند. هر کسی و هر جمعی در هر جای که هستند و فکر میکنند میتوانند دفتری داشته باشند و در همان دفتر با همین خواسته‌ها و همین شکل کار بکنند اجازه دارند دفتر خودشان را بزنند و فعالیت کنند. اهداف کمپین معلوم است و با استفاده از همان پلاتفرم که فکر میکنند در محل ممکن است و با هر شکلی که خودشان میتوانند با آدمها تماس بگیرند و جلوی این هالوکاستی که به طور واقعی دارد اتفاق می‌افتد و از بین رفتن آدمها بصورت روزمره را بگیرند دستشان کاملا باز است و شرایطی را فراهم کنند که آن عده که میتوانند فرار کند بتوانند بیایند و دست در دست سازمانهای که میتوانند این امکان را برایشان فراهم کنند بگذارند. کل این کار کاملا محلی و بنا و اختیاراتش را در اختیار آنها میگذارد. به میزان زیادی شاید به این شکل باشد که دست آن آدمها را بگذارد در دست نهادهای که در حال حاضر وجود دارند و فعالیت میکنند.

مینو همتی : آقای امان کفا با سپاس از اینکه در برنامه شرکت کردید و نظراتتان را با بینندگان ما سهیم شدید.




ماهنامه رهایی زن سری سوم شماره چهل و هشتم





گزارشی از برگزاری تجمع علیه شلاق کارگران ایران در شهر شتوتگارت آلمان - شراره رضایی


دیروز شنبه 25 جون 2016، طبق اطلاعیه قبلی مراسمی در اعتراض به اجرای حکم شلاق قرون وسطایی رژیم هار ایران علیه کارگران و همچنین در حمایت از مبارزات کارگران در شهر شتوتگارت - آلمان برگزار شد.
در این مراسم بیانیه ای به دو زبان فارسی و آلمانی خوانده و در بین رهگذران توزیع گردید.
متن بیانیه همراه با تصاویری از این مراسم در زیر آمده است:


دستمزد کارگران از معادن طلا، شلاق و جزای نقدی ست!


350 کارگر، معدن طلای "آق دره" در آذربایجان غربی، بعد از اتمام قراردادشان همگی اخراج شدند و دست به اعتصاب زدند. سه تن از این کارگران درهمان محوطه کار، دست به خودکشی زدند که یکی از آنها جان سپرد. کارفرمای پیمان کار شرکت"پویان زرکان" ، علیه 17 تن از کارگران اعتصابی، شکایت کرد و دادگاه قرون وسطایی دولت امید و اعتدال روحانی این کارگران را به جرم اغتشاش در کارخانه، هرکدام به جریمه ی نقدی و به 100 ضربه شلاق محکوم شدند که این حکم در مقابل دیدگان ناباور همسرنوشتان و همکارانشان به اجرا در آمد.
تنها 10 روز از این اهانت وبیشرمی دولت نگذشته که مجدا حکم شلاق اینبارعلیه کارگران معدن زغال سنگ شهر بافق صادر شده با این تفاوت که در حالت تعلیقی است و هرزمان که بخواهند و حتی کوچکترین اعتراضی برای دستمزدهای معوقه شان، دولت می تواند حکم شلاق را علیه کارگران اجرا کند.
سیستم سرمایه داری و بورژوازی هار حکومت ایران، کارگرانی را که در سخت ترین و نا امن ترین شرایط ، در تاریکی مطلق کیلومترها در اعماق زمین، شب و روزشان سپری می شود و طلا استخراج می کنند. دستمزدشان تهدید، شلاق و زندان است . این وضعیت امروز کارگران، فعالین مدنی و سیاسی و جامعه ایران است. امروز به ظاهر، برده داری و فلک کردن، برچیده شده ولی به لطف حکومت ایران، این مجازات های بیشرمانه و عهدعتیق دوباره در تاریخ زنده شد و علیه کارگران، دانشجویان و فعالین سیاسی و مدنی به اجرا درمی آید.
امروز بعد از برداشتن تحریم ها، کشورهای اروپایی که بدنبال یک مکان امن برای فروش تولیدات، افزایش سرمایه و کارگران ارزان هستند، سران جنایتکار ایران امثال ظریف و ...به گرمی در آغوش می کشند. سازمان کار ILO نماینده طبقه ی بورژوازی و سرمایه داریست و در شعار خود را نماینده کارگران می داند. عضویت حکومت ضدکارگری ایران را از سال 2013 بعنوان هیأت مدیره به رسمیت شناخته و هرسال از ایران دعوت بعمل می آورد. این درحالی ست که جعفرعظیم زاده دبیر هیئت مدیره اتحادیه آزاد کارگران ایران به جرم "اقدام علیه نظام و اغتشاش" به شش سال حبس و دوسال محرومیت از هرگونه فعالیت ها محکوم شده. این فعال کارگری بیش از 40 روز است که دست به اعتصاب غذای خشک زده و حالش بسیاروخیم است. جان دیگرفعالین کارگری و مدنی هم در خطر است صدیق کبودوند، سعید شیرزاد، حسین رونقی، امیر امیرقلی و چندین نفر دیگر اکنون در اعتصاب غذا به سر می برند. زندانیانی که برای اثبات حقوق انسانی و دستمزد و خواست هایشان هیچ قانون حمایتی ندارند و تنها با لب بستن بر آب و غذا، با مرگ و زندگی دست و پنجه نرم می کنند و هرلحظه ممکن است خبر مرگ و ازدست دادن یکی یکی شان به گوشمان برسد!.
طبقه ی کارگر، دانشجو، زنان ومردان ایران نباید بیشتر از این تحقیر، ستم و وحشیگری را تحمل کنند. باید به این وضعیت پایان داد. باید تمام مردم ایران سوزش شلاق را بر پشت خود احساس کنند. اعتراض به اخراج و عدم پرداخت دستمزدها نباید تنها محدود به معدن "آق دره" یا "معدن سنگ بافق" خلاصه شود. تمام کارگران یکصدا و متحد باید به این توحش خاتمه دهند. نباید اجازه دهیم تا جعفرعظیم زاده ها و دیگر زندانیان دربند سرنوشتی مانند شاهرخ زمانی داشته باشند و در زندان های مخوف محکومت اسلامی جان بدهند. آه و حسرت کشیدن و همدردی نه تنها سودی ندارد که رژیم هار ایران را هارتر می کند. هر شلاقی که بر پشت کارگری فرود آید، شلاقی ست برپشت کل جامعه. نباید دیگر به حکومت وحشی ایران اجازه این گستاخی را داد باید شلاق را از دستش گرفت و زمین بازی را عوض کرد. باید قدرت و ثروت را که حق کارگر است از دست حکومت گرفت و این با انقلاب کارگری میسر است.
سرنگون باد حکومت اسلامی ضد کارگر و ضد انسان
کارگران، برای برچیدن نظام سرمایه داری متحد شوید

سازمان رهایی زن
انجمن خلق های ایرانی – آلمانی شتوتگارت











ماهنامه رهایی زن سری سوم شماره چهل و هشتم





از ایران چه خبر؟ - دل آرام آزمون




تابستان است و هوا گرم و افتابی و خوب است هواشناسی میگوید ،فقط همین. 

اما حقیقت ایران این نیست خبرها هر لحظه از واقعیت هایی پرده برمیدارد که دلت را به درد میاورد و چشمانمان پراز اشک میشود

خبرهایی تلخ از اوج بیعدالتی ها از امار وحشتناک اعتیاد از زندانی شدن فعالین حقوق زنان و کودکان از فروش نوزادان از هیولای فقر که هر لحظه مردم بیشتری را در خود میبلعد

خبر از دزدی های کلان از فیش های حقوق بالا که برملا شده اند ودر مقابل بی حقوقی و فقر ورزشکاران و هنرمندانی که با مرگ دست و پنجه نرم میکنند.

مرگ ایرج خدری انقدر ناراحت کننده بود که اگر. عمری برایش سینه زنی کنیم کافی نخواهد بود. کشور من با شکافی عظیم به دوتکه شده است مثل شکاف گسل های تهران که هر لحظه می ایدکه شهر و همه را در خود ببلعد

شکافی بین مردمی ساده و قانع که هنوز به معنای خوبی و درستی معتقدند و آنهایی که ریاکارانه و چه عجولانه در حال پر کردن کیسه هاشان هستند 

متزورین خاعن به مردم چه انهایی که قانونا با فیش های حقوقی نجومیشان به قول خودشان سهم خود را برمیدارند و چه انهایی که بر سر همه چیز این ملت نشسته اند و بیرحمانه میبرند و میدزدندو حاشا میکنند.

خواستم بگویم چه بد مردمی هستیم که یاد ایرج خدری دوباره قانعم کرد هنوز هستند 

ادمهایی که بوی سلامت میدهند هر چند او مرد در اوج بیماری و ناسلامتی اما هزاران بار سلامت تر از تمام اقایان و اقازادگان فاسدی که بر گرده مردم سوارند. و هرچه میبرند تازه میگویندهنوز سهمشان را از سفره انقلاب برنداشته اند.

مردی که بعلت یک بیماری نامعلوم از ناحیه مچ در هر دو پا فلج شده بود و بدون هیچ کمک یا بیمه ای با دست فروشی خرج خانواده و همسر بیمارخود را میداد.

قهرمان بخواب 

جای تو اینجا نبود سالهاست که امثال تو را همچون بابک خرمدین و پوریای ولی پیش پای حسین و ابوالفضل هرساله قربانی میکنند تا انها زنده بمانندو تازی پرستان قهرمان ناشناس بر این مردمخوش باور خدایی کنند.

دیگر نام ایران مرا یاد افتاب و گلهای شمعدانی و پیچ های زیبای امین الدوله نمیاندازد 

ایران من سرزمینی است پر از بی عدالتی پر از هوای مسموم اسلام و ریاکاری و فساد

ایران من دیگر ان گربه مغرور و لم داده نیست 

حالا دیگر گربه مریضی است که از درد به خود میپیچد .





ماهنامه رهایی زن سری سوم شماره چهل و هشتم








خرید و فروش جنین و نوزادان در ایران، تجارتی پردرآمد و جگرخراش! - بهرام رحمانی



در سایه سیاست‌های حکومت اسلامی ایران به‌ویژه در عرصه اقتصادی و اجتماعی، برخی والدین کودکان خود را در اختیار قاچاقچیان مواد مخدر می‌گذارند تا به‌این طریق در کار قاچاق مواد مخدر شریک شوند. عده‌ای هم فرزندان‌شان را به‌قاچاقچیان انسان می‌دهند تا اندام آن‌ها را برای پیوند عضو از بدن‌های نحیف‌شان جدا کنند. هم‌چنین برخی والدین فرزندان خود را برای کسب درآمد به‌گداها اجاره می‌دهند و ماهانه مبلغی دریافت می‌کنند.
دردناک‌تر از همه بر سر جنینی که هنوز در شکم مادر است معامله می‌شود. یعنی کودک که چشم به‌جهان هستی باز نکرده، سرنوشت‌اش را با معیارها و ارزش‌های غیرانسانی رقم می‌زنند. در این مورد انواع و اقسام باندهای مافیایی تشکیل شده که درآمدهای سرشاری به‌حیب می‌زنند و در عین حال کار بسیار جانیانه و تکان‌دهنده‌ای انجام می‌دهند. 
این روایت تکراری کودکانی است که هر روز آن‌ها را سر چهارراه ها یا مترو می‌بینیم، نه می‌توانند بخوانند نه می‌توانند بنویسند، تنها چیزی که از همان ابتدا آموزش دیده‌اند، کار کردن است. آن‌ها از صبح کار می‌کنند تا شب پدر و مادرهای جعلی یا پدر و مادرهای خودشان با خیال راحت مواد بکشند. کودکانی که اگر خوب کار کنند، خریداران فراوانی دارند.


***
همه آسیب‌ها اجتماعی، طبقاتی و زاییده فقر و نداری است. اما در کشوری مانند ایران که منابع غنی و ثروت‌های هنگفت وجود دارد اگر حاکمیت نیم بند انسانی و مسئول وجود داشت دست‌کم می‌توانست از سقوط بسیاری مسایل انسانی و اخلاقی جلوگیری کند. برای مثال، در ایران امروز دیگر فروش کلیه، قدیمی شده و امروز حتی قرینه چشم فروخته می‌شود. دردناک‌تر از همه، کودکانی‌اند که هنوز به‌دنیا نیامده مورد معامله و خرید و فروش قرار می‌گیرند. بنابراین، علاو هبر مناسبات سرمایه‌داری و استثمار انسانی، یکی از دلایل این همه درد و رنج و فلاکت و جنایت در جامعه ایران، وجود نکبت‌بار حکومت اسلامی است که همه سران و مقامات و مسئولیت و همه ارگان‌هایش از بالا تا پایین به‌هر جنایت متوسل می‌شوند. چون که هر کدام از آن‌ها، خود را در جایگاه خودش نماینده خدا و امامان و پیامبرانی می‌گذارند که جهان و موجودات زنده و بشر را آفریده‌اند و هر طوری هم دل‌شان خواست با آن‌ها رفتار می‌کنند. به‌عبارت دیگر، در راه اسلام نه تنها می‌توان دست به‌دزدی، غارت، تجاوز، جنگ، آدم‌کشی، اعدام، دست و پا بریدن و چشم درآوردن و به‌هر شیوه غیراخلاقی و غیرانسانی زد، بلکه حتی همه این بربریت‌ها و وحشی‌گری‌ها برای بقای اسلام و منافع حاکمان قداره‌بند اسلامی نیز ضروری هم هستند.
در کشوری که سران و مقامات و امام جمعه‌هایش، همواره و به‌طور سیستماتیک و هدف‌مند از بلندگوهای سراسری کشور، فریاد می‌زنند: زنان «بی‌حجاب» پیاده نظام آمریکا و اسراییل هستند؛ زنان بی‌حجاب عامل زلزله هستند؛ زنان بی‌حجاب عامل فقر هستند؛ در دادگاهیش هم هر فعال سیاسی به‌محارب با خدا‌‌‌(دروع بزرگ تاریخ)، توهین به‌ائمه و اطهار و رهبر؛ امنیت کشور را به‌خطر انداختن و غیره، دیگر نباید کسی از چنین حکومتی کم‌ترین انتظاری داشته باشد که حتی یک قدم در طول عمر نکبت‌بارش در جهت بهبود زندگی انسانی بردارد! فقط یک قدم نه بیش‌تر!
***
اخیرا «شهیندخت مولاوردی» معاونت زنان و امور خانواده رییس جمهوری، در گفت‌وگو با خبرنگار ایلنا، 02/04/1395، درباره فروش نوزادان توسط مادران با بیان این که امروز شاهد فروش نوزادان در شکم مادر و پیش از تولد هستیم، اقرار کرد: آماری از تعداد این نوزادان نداریم، اما آن‌قدر تعداد آن زیاد بوده که تبدیل به‌یک خبر شده است.
معاونت زنان و امور خانواده با تاکید براین که پدیده فروش کودکان تک عاملی نبوده و مجموعه‌ای از عوامل زنجیروار در کنار هم قرار می‌گیرند تا یک زن ناچار به‌فروش فرزندش شود، خاطرنشان کرد: فقر اقتصادی، فقر فرهنگی، اعتیاد، کارتن‌خوابی و ازدواج کودکان از جمله عواملی هستند که می‌تواند؛ باعث سوق دادن زنان به‌سمت فروش کودکان خود شود.
او تصریح کرد: اگر بخواهیم پدیده فروش کودکان ادامه پیدا نکند، باید به‌مجموع این عوامل توجه کرده و آن را حل کنیم.
مولاوردی، درباره اقدامات معاونت زنان و امور خانواده در خصوص ازدواج کودکان زیر 18 سال گفت: از وزیر دادگستری خواستیم؛ گزارشی را در این خصوص به‌ما ارائه دهد که وزارت دادگستری نیز کار را به‌مرجع ملی حقوق کودک واگذار کرده است.
او ادامه داد: منتظر این گزارش هستیم که براساس آن موضوع ازدواج کودکان را مورد بررسی قرار داده و مشخص شود؛ در این حوزه چه اتفاقاتی افتاده است.
اگر کسی خانم ملاوردی و حکومتی که یک از مقامات ان است را نشاسد شاید دچار توهم شود اما حکومتی که بخش آگاه جامعه ایران و جهان می‌شناسند به‌خوبی می‌دانند که حکومت اسلامی نخست خود مبلغ و مروج ازدواج کودکان 9 ساله بر اساس سنت پیامبرشان محمد بود و سپس دختر 14 ساله بالغ نامیده و ازدواج آن‌ها را هم رسمیت داده‌اند. هنوز هم برای دختران 9 ساله در مدارس «جشن تکلیف» برگزار می‌کنند و به‌آن ها تاکید می‌کنند که بالغ شده‌اند در نتیجه می‌توانند ازدواج کنند و در مقابل قانون هم مسئول اند! حالا خانم ملاوردی، از وزیر دادگستری آمار ازدواج کودکان زیر 18 سال را می‌خواهد با این اقدام خود و دولت‌شان را فریب می‌دهد یا جامعه را؟
در شرایطی که مولاوردی پذیرفته پدیده فروش نوزادان حتی قبل از تولد هم رخ می‌دهد، در پی انتشار برخی اخبار و تصاویر مبنی بر خریداری نوزادان جهت فروش اعضای بدن‌شان، رییس مرکز مدیریت پیوند وزارت بهداشت ضمن تکذیب این اخبار، گفت: پیوند اعضا در اطفال وضعیت پیچیده‌تری دارد، هم‌چنین این‌گونه عمل‌های جراحی حساس‌تر و مشکل‌تر است و در مراکز محدود‌تر و با استاندارد بالا صورت می‌گیرد.
مشکلات و آسیب‌های اجتماعی، در هر جامعه‌ای وجود دارد اما این معضل در جامعه ما، علاوه بر تاثیراتی که در ظاهر جامعه دارند ریشه‌ای عمیق هم در لایه‌های مختلف اجتماعی و عملکردها و قوانین حاکمیت دوانده‌اند.
***
فردا نيوز، نوشت: «نوزادان تازه متولد‌شده در بيمارستان‌های تهران با قيمت‌هایی از سه تا 10 ميليون تومان خريد و فروش می‌شوند».
پرستار يكی از بيمارستان‌های تهران، با بيان اين مطلب گفت: «دلالان و واسطه‌ها پس از شناسايی نوزادانی كه ناخواسته يا نامشروع به‌دنيا می‌آيند اقدام به‌خريد و فروش آنان می‌كنند.».
مريم با بيان اين‌كه «اين اتفاق در بيمارستان‌های دولتی و بزرگ و بيمارستان‌هايی كه زايشگاه دارند، بيش‌تر رخ می‌دهد»، ادامه داد: «در اين بيمارستان‌ها به‌دليل بالاتر بودن تعداد نوزادان متولد شده در مقايسه با بيمارستان‌های خصوصی و كوچك، شناسايی افراد سخت‌تر است كه اين امر مهم‌ترين دليل بالاتر بودن آمار خريد و فروش نوزادان متولد شده در مراكز دولتی است».
وی بالا بودن هزينه‌های وضع حمل در بيمارستان‌های خصوصی را از ديگر دلايل پايين بودن آمار خريد و فروش نوزادان در اين مراكز دانست و تصريح كرد: «هزينه وضع حمل در بيمارستان‌های خصوصی بين سه تا پنج ميليون تومان است در حالی كه اين قيمت در مراكز دولتی در صورت بيمه بودن اشخاص رايگان و در صورت نبود بيمه حدود 500 هزار تومان است. از اين‌رو خريد و فروش نوزادان در اين مراكز با توجه به‌هزينه بالای وضع حمل به‌ندرت صورت می‌گيرد».
وی افزود: «در برخی از بيمارستان‌ها دلالان با پرداخت مخارج بيمارستان به‌زنان باردار، به‌عنوان پيش قسط، نوزادان را پيش خريد كرده و سپس نوزادان خريداری‌شده را با قيمت كلان به‌زوج‌های نابارور می‌فروشند.».
وی ادامه داد: «برخی از دختران جوان فريب‌خورده چون برای سقط جنين به‌پزشك دسترسی ندارند و با راه‌های سقط جنين نيز آشنا نيستند، روزهای نزديك به‌زايمان به‌بيمارستان مراجعه می‌كنند. دلالان به‌اين دختران پيشنهاد می‌كنند به‌ازای پرداخت هزينه‌های بيمارستان آنان را از دردسرهای ناشی از بچه دارشدن خلاص كنند».
وی گفت: «خانواده اين دختران اكثرا از وضعيت آنان با خبر نيستند. اين دختران بدون اعضای خانواده و تنها به‌بيمارستان مراجعه می‌كنند، از آن گذشته برخی از اين دختران حتی چند ماه قبل از زايمان در خارج از خانه به‌سر برده و اغلب بعد از زايمان نيز از بيمارستان می‌گريزند».
***
در خبری به‌تاریخ در تاریخ 03/04/1395، آمده بود: امسال هم بعد از این که خبرهایی مبنی بر خرید و فروش نوزادان تازه‌متولدشده منتشر شد، برخی رسانه‌ها گزارش‌های میدانی در مورد پیش فروش نوزادان قبل از تولد و در شکم مادر منتشر کردند که در برخی از این گزارش‌ها عنوان می‌شد، نوزاد خریداری شده اعضای بدنش به‌فروش می‌رسد.
ماجرای خرید و فروش کودکان ابعاد تازه‌تری پیدا کرده است و آن‌طور که اظهار نظر تازه یک مقام مسئول نشان می‌دهد کار به فروش نوزادان در شکم مادر رسیده است.
به‌گزارش روزنامه آرمان، فروش نوزادان توسط پدر و مادر به‌دلیل فقر مادی همیشه در کشور وجود داشته است، اما، سال گذشته فاطمه دانشور، رییس کمیته اجتماعی شورای شهر تهران‌ جزئیاتی تکان‌دهنده از رواج خرید و فروش کودکان را فاش کرد و گفت: گزارشات نشان می‌دهد خانم‌های کارتن‌خواب و زنان روسپی به‌هنگام زایمان به‌برخی از بیمارستان‌های جنوب و مرکز شهر مراجعه می‌کنند و پس از به‌دنیا آمدن نوزاد با دریافت 100 تا 200 هزار تومان بچه خود را می‌فروشند و اکثر نوزادان متولد شده مبتلا به HIV هستند.
هم‌زمان با سخنان دانشور از این معضل تکان‌دهنده و بزرگ اجتماعی، افراد زیادی که مرتبط با این مسئله بودند اعم از پزشکان و وزارت بهداشت به‌واکنش‌هایی در مورد مساله خرید و فروش نوزاد دست زدند. برای مثال سال گذشته سعید منتظرالمهدی، سخن‌گوی نیروی انتظامی در این باره گفت: «کودک فروشی جرم تلقی می‌شود و در این زمینه حساسیت بیش‌تری ایجاد شده و چنان‌چه مواردی از این دست ببینیم، برخورد قانونی خواهد شد.»
فرمانده نیروی انتظامی تهران نیز در این‌باره اعلام کرد: «برای حل مسئله خرید و فروش کودکان باید فکری به‌حال زنان آسیب‌دیده کرد.» حسین ساجدی‌نیا عنوان کرد: «اطلاعاتی درباره میزان خرید و فروش کودکان به‌پلیس نرسیده اما این به‌معنای نداشتن این اطلاعات نیست.» علاوه بر این سال گذشته یک پزشک که در بازار سیاه خرید و فروش نوزادان فعالیت داشت از سوی پلیس مشهد دستگیر شد.
***
بعد از این که خبرهایی مبنی بر خرید و فروش نوزادان تازه‌متولدشده منتشر شد، برخی رسانه‌ها گزارش‌های میدانی در مورد پیش فروش نوزادان قبل از تولد و در شکم مادر منتشر کردند که در برخی از این گزارش‌ها عنوان می‌شد، نوزاد خریداری شده اعضای بدنش به‌فروش می‌رسد. این خبر تلخ باعث واکنش وزارت بهداشت شد و رییس مرکز مدیریت پیوند وزارت بهداشت ضمن تکذیب این اخبار، گفت: پیوند اعضا در اطفال وضعیت پیچیده‌تری دارد، حساس‌تر و مشکل‌تر است و در مراکز محدودتر و با استاندارد بالا صورت می‌گیرد.
محمد کاظمینی، در واکنش به‌انتشار برخی اخبار و تصاویر مبنی‌بر خرید و فروش نوزادان جهت استفاده از اعضای بدن‌شان جهت پیوند گفت: پروسه برداشت عضو و پیوند اعضا که اقدامی پیچیده و از اعمال جراحی دقیق و با استانداردهای بالا است، کاملا تحت نظر و در مراکز مشخص انجام می‌شود. بنابراین این‌طور نیست که در هر جایی مانند کوچه‌های خیابان ناصرخسرو صورت گیرد. به‌همین دلیل این خبر اساسا غلط و کذب است. با این‌حال خبر پیش فروش نوزاد که به‌معنای خرید و فروش نوزاد در شکم مادر است توسط هیچ نهادی تکذیب نشد. تا جایی که روز گذشته مولاوردی، معاونت امور زنان و خانواده رییس جمهور این خبر را تایید کرده و از زیاد بودن موارد آن در کشور سخن گفت.
***
7 دی 1394، ماهنامه دنیای زنان به‌قلم «نورا حسینی» نوشت: درد را از هر طرفی بخوانی درد است. حکایت نوزادانی که پس از به‌دنیا آمدن فروخته می شوند تا دل رهگذران را به‌درد آورند و پولی نصیب کسی کنند که نوزاد را به‌همراه دارد. روزگاری اگر نوزادی خرید و فروش می‌شد، برای رسیدن زن و مردی بی‌فرزند بود که آرزو داشتند زندگی‌شان با صدای خنده و گریه نوزادی رونق بگیرد. فقر هم دلیل فروش نوزاد بود.
حالا داستان نوزادانی است که از مادران کارتن‌خواب و معتاد به‌دنیا می‌آیند و با قیمت چند صد هزار تومان فروخته می‌شوند به‌گدایانی که می‌خواهند با همراهی نوزادان درآمد بیش‌تری داشته باشند. نوزادانی که از همان ابتدا برای گدایی آماده می‌شوند.
خریدار سوی چشمان‌شان را می‌گیرد یا تن ظریف‌شان را می‌سوزاند و ... هر چه که بیش‌تر بتواند دل عابران شتابان این شهر را به‌درد آورد تا اسکناسی درشت‌تر در کاسه گدایی‌شان بیندازد.
***
اما داستانی که فاطمه دانشور رییس کمیته اجتماعی شورای شهر تهران، چند ماهی است راوی آن شده است، موضوعی قدیمی در برخی از بیمارستان‌های این شهر است. مرجان پرستار یکی از بیمارستان‌های تهران می‌گوید: «دلالان و واسطه‌ها پس از شناسایی نوزادانی که ناخواسته یا نامشروع به‌دنیا می‌آیند اقدام به خرید و فروش آنان می‌کنند.»
او با بیان این که این اتفاق در بیمارستان‌های دولتی و بزرگ و بیمارستان‌هایی که زایشگاه دارند، بیش‌تر رخ می‌دهد، می‌گوید: «در این بیمارستان ها به دلیل بالاتر بودن تعداد نوزادان متولد شده در مقایسه با بیمارستان‌های خصوصی و کوچک، شناسایی افراد سخت‌تر است که این امر مهم‌ترین دلیل بالاتر بودن آمار خرید و فروش نوزادان متولد شده در مراکز دولتی است.»
او بالا بودن هزینه‌های وضع حمل در بیمارستان‌های خصوصی را از دیگر دلایل پایین‌بودن آمار خرید و فروش نوزادان در این مراکز می‌داند و می‌گوید: «هزینه وضع حمل در بیمارستان‌های خصوصی بین سه تا پنج میلیون تومان است در حالی که این قیمت در مراکز دولتی در صورت بیمه‌بودن اشخاص رایگان و در صورت نبود بیمه حدود 500 هزار تومان است؛ از این‌رو خرید و فروش نوزادان در این مراکز با توجه به‌هزینه بالای وضع حمل به‌ندرت صورت می‌گیرد. در برخی بیمارستان‌ها دلالان با پرداخت مخارج بیمارستان به‌زنان باردار، به‌عنوان پیش قسط، نوزادان را پیش خرید کرده و سپس نوزادان خریداری شده را با قیمت کلان به‌زوج های نابارور می‌فروشند».
به‌گفته این پرستار جوان، برخی از دختران جوان فریب خورده چون برای سقط جنین به‌پزشک دسترسی ندارند و با راه‌های سقط جنین نیز آشنا نیستند، روزهای نزدیک به‌زایمان به‌بیمارستان مراجعه می‌کنند. دلالان به‌این دختران پیشنهاد می‌کنند به‌ازای پرداخت هزینه‌های بیمارستان آنان را از دردسرهای ناشی از بچه‌دار شدن خلاص کنند.
***
بر اساس آمار عملکرد سازمان بهزیستی تقریبا سالانه بین 1000-800 کودک به‌فرزندی سپرده می‌شوند. این در حالی است که تعداد متقاضیان فرزندخواندگی چند برابر کودکانی است که به‌فرزندی سپرده می‌شوند. این امر حاکی از آن است که تقاضا برای دریافت کودک به‌مراتب بیش از تعداد کودکان قابل واگذاری به‌خانواده‌هاست. از سوی دیگر فرآیند اجرایی فرزندخواندگی مستلزم هماهنگی‌های بین بخش سازمان بهزیستی، اداره سرپرستی قوه قضاییه، نیروی انتظامی، مراکز درمان ناباروری و سازمان پزشکی قانونی و ... است که همه این‌ها به‌اضافه فهرست طولانی انتظار برای دریافت کودک، فرآیند فرزندپذیری را برای متقاضیان فرزندخواندگی به‌طور طبیعی طولانی و زمان‌بر می‌سازد.
فرید معاون امور اجتماعی سازمان بهزیستی، با بیان این که به‌ازای هر یک بچه‌ای که قابل واگذاری است، 7 خانواده در لیست انتظار قرار دارند، می‌گوید: «ما به‌راحتی نمی‌توانیم این کودکان را واگذار کنیم. در این مسیر باید تاییداتی صورت گیرد؛ بنابراین ما مسئول هستیم تا سخت‌گیری‌هایی را داشته باشیم اما یکی از دلایل زیاد شدن عرضه کودکان و نوزادان، اعتیاد و دیگری مسائل اقتصادی و اجتماعی است که زنان معتاد بیش‌تر درگیر آن می‌شوند چرا که توان فکر کردن ندارند.»
***
سیدحسن موسوی چلک، رییس انجمن مددکاران اجتماعی ایران گفته است: «اصلی‌ترین عامل خرید و فروش نوزادان، فقر و نیاز مالی خانواده است. نظام حمایت اجتماعی و تامین اجتماعی کشور به‌گونه‌ای نیست که پوشش فراگیر و اثربخشی برای حمایت از افراد نیازمند داشته باشد و یک نیاز راه‌های تامین هزینه برای این‌گونه خانواده‌ها، خرید و فروش کودکان است».
رییس انجمن مددکاران اجتماعی ایران می‌گوید: «نمی‌توان نقش واسطه‌ها و دلال‌ها را در خرید و فروش کودکان کتمان کرد. از آن‌جا که خرید و فروش نوزادان می‌تواند درآمدهایی برای واسطه‌ها داشته باشد، دلال‌ها به‌این پدیده دامن می‌زنند. موضوع خرید و فروش نوزادان، موضوع زمان حاضر نیست بلکه همیشه بوده اما گاهی آن را پر رنگ و رسانه‌ای می‌کنیم. این مسئله از آن‌جا که این کودکان برای کارهایی مانند تکدی‌گری اجاره داده شده و فروخته می‌شوند، بغرنج و نگران کننده است».
رییس انجمن مددکاران اجتماعی ایران می‌گوید: «خرید و فروش نوزادان از سوی خانواده‌های ناباروری که نتوانسته‌اند از راه قانونی حضانت بچه‌ای را بر عهده بگیرند نیز انجام می‌شود.»
تعداد خانواده‌هایی که از مجاری غیرقانونی، کودکانی را می‌پذیرند یا می‌خرند، زیاد است. رییس گروه مراقبت از کودکان و نوجوانان تحت سرپرستی سازمان بهزیستی نیز می‌گوید: «خانواده‌های فرزندپذیری در جامعه داریم که فرزندخوانده می‌گیرند و در سال‌های گذشته شاهد رشد قابل‌توجهی در تعداد این خانواده‌ها بوده‌ایم.»
رضا رزاقی می‌افزاید: «این خانواده‌ها به‌دلیل ناباروری، کودکی را از طریق قانونی از سازمان بهزیستی یا از مجاری غیرقانونی می‌پذیرند. تعداد خانواده‌هایی که از مجاری غیرقانونی کودکانی را می‌پذیرند یا می‌خرند، زیاد است».
حبیب‌الله مسعودی فرید معاون امور اجتماعی سازمان بهزیستی می‌گوید: «این سازمان آمادگی پذیرش کودکان خیابانی را به‌هر تعداد دارد. سازمان بهزیستی برای برخورد با خرید و فروش کودکان خیابانی از ضوابط قضایی و انتظامی برخوردار نیست اما می‌تواند این کودکان را پذیرش کند.»
بی‌تردید یکی از راه‌های موثر در کم کردن این مورد از آسیب‌های اجتماعی، از طریق نهادهای مسئول حکومتی با ارائه خدمات بیش‌تر به‌زنان کارتن‌خواب، تن‌فروش، معتاد و بی‌خانمان می‌توان آمار خرید و فروش کودکان را کاهش داد. اما حکومتی که خود در هر گروه‌های مافیایی آدم‌های خودش را دارد دیگر نمی‌توان از طریق حاکمیت کار مثبتی را به‌ثمر رساند. یک دلیل روشن این است که حکومت اسلامی از جمله فعالین حقوق کودکان کار و خیابان را به‌زندان می‌اندازد و برایشان پرونده‌های امنیت می‌سازد؛ سیاست آشکار حکومت در نقض حقوق کودک است!
***
محمد اسکندری جامعه‌شناس، فقر را عامل اصلی فروش نوزادان از سوی والدین می‌داند و می‌گوید: «خانواده‌هایی که دست به‌این کار می‌زنند، اغلب تحت تاثیر یک بحران شدید، اقدام به‌فروش نوزادشان می‌کنند و در مواقعی نیز مجبور می‌شوند. این دسته از والدین معمولا از عواقب تصمیم‌شان آگاه نیستند و پس از گذشتن از بحران پشیمان‌شده و درصدد پیدا کردن نوزادشان برمی‌آیند. در بسیاری از پرونده‌های فروش نوزاد، مادر عامل این کار بوده که معمولا این کار را به‌خاطر طلاق، بیکاری یا زندانی بودن همسر انجام داده است».
وی با بیان این که متاسفانه طی سال‌های اخیر خرید و فروش نوزادان در کشور به‌یک تجارت پردرآمد تبدیل شده است، می‌گوید: «فروش نوزاد به‌خانواده‌های بدون فرزند بهترین و مطلوب‌ترین نوع فروش فرزند است چرا که متاسفانه همیشه این‌گونه نیست و گاهی کودکان برای مقاصد دیگری به‌فروش می‌رسند.»
به‌گفته وی نوزادانی که به‌خانواده‌های بدون فرزند فروخته می‌شوند، بالاترین قیمت‌ها را دارند و کودکانی که برای ازدواج اجباری یا کار به‌فروش می‌رسند، قیمت کم‌تری دارند.
***
در ایران سازمان بهزیستی متولی امور مربوط به‌فرزندخواندگی و سرپرستی فرزند است. هم‌اکنون 600 مرکز نگهداری از فرزندان بهزیستی در سراسر کشور وجود دارد که کودکان را از بدو تولد تا 18 سالگی پذیرش می‌کند و سالانه حدود هزار کودک به‌این مراکز منتقل می‌شوند. بنابراین، در نگاه اول طبیعی به‌نظر می‌رسد که زوج‌های ناباروری که امیدی به‌بهبود خود ندارند و تقریبا مطمئن هستند که صدای بچه خودشان را در خانه نخواهند شنید به‌بهزیستی مراجعه کنند و سرپرستی کودکی را برعهده بگیرند، اما همیشه این اتفاق نمی‌افتد و بسیاری از زوج‌ها که روزبه‌روز هم تعدادشان بیش‌تر می‌شود، ترجیح می‌دهند از روش‌های غیرقانونی کودکی را برای سرپرستی انتخاب کنند.
بسیاری از کودکان تحت سرپرستی بهزیستی لزوما کودکان خیابانی نیستند که والدین آن‌ها مشخص نباشد. حدود 80 درصد از این کودکان بدسرپرست هستند. برای نمونه، خانواده آن‌ها دچار اعتیاد یا اختلال روانی یا مجرم هستند و نمی‌توانند از فرزندان خود نگه‌داری کنند. هم‌چنین، کودکانی که والدین خود را در تصادف از دست داده‌اند و در حال حاضر سرپرست مشخصی ندارند، به‌مراکز بهزیستی انتقال داده می‌شوند. ازاین‌رو، نمی‌توان بچه‌هایی که پدر و مادر دارند را به‌راحتی به‌خانواده‌ها واگذار کرد؛ مگر در شرایط خاصی که بهزیستی مطمئن باشد آن پدر و مادر به‌دلیل حبس‌های طولانی‌مدت و... به‌سراغ بچه نخواهند آمد.
***
ستاره پرستار یکی از بیمارستان‌های تهران هم درباره نقش دلال‌ها و واسطه‌ها در خرید و فروش نوزاد به خبرنگاری گفته است: دلال‌ها و واسطه‌ها بعد از شناسایی نوزادانی که ناخواسته یا نامشروع به‌دنیا می‌آید، آن‌ها را خرید و فروش می‌کنند. این اتفاق هم بیش‌تر در بیمارستان‌های دولتی می‌افتد؛ چون مخارج این بیمارستان‌ها نسبت به‌بیمارستان‌های خصوصی بسیار کم‌تر است. در بعضی از بیمارستان‌های دولتی دلال‌ها با پرداخت مخارج بیمارستان به‌زنان باردار، به‌عنوان پیش قسط، نوزادان را پیش‌خرید کرده و آن‌ها را به‌قیمت‌های بالا به‌زوج‌های نابارور می‌فروشند.

به‌گفته یک مددکار اجتماعی «تشریفات سخت اداری سازمان بهزیستی برای والدین علاقه‌مند به‌پذیرش فرزند، آن‌ها را مجبور می‌کند برای فرزندخواندگی کودک موردنظرشان، مبالغ بالایی به‌دلالان یا فروشندگان نوزادان پرداخت کنند».
***
در خبرها هیچ‌کدام از ماجراهای فروش نوزاد به‌اندازه ماجرای باند اصفهان پرسر و صدا نبوده است. اعضای این شبکه بزرگ فروش نوزادان، بعد از دستگیری به‌فروش 145 نوزاد اعتراف کردند.
این باند از یک پزشک، سه ماما، سه پرستار و دو کارمند ثبت احوال تشکیل شده بود. گفته می‌شود که بسیاری از این بچه‌های اصفهانی را به‌کویتی‌ها فروخته‌اند. اعضای این باند، نوزادان را 10 میلیون تومان به‌زوج‌های نابارور می‌فروختند. سردسته باند یک پزشک بود. او نوزادان را به‌محض تولد می‌فروخت و سه ماما هم خریداران و فروشندگان را شناسایی می‌کردند. ماجرای این باند هم شبیه بقیه داستان‌های فروش نوزاد است.
یک طرفش زوج‌هایی که به‌خاطر فقر مالی نمی‌توانستند بچه‌شان را نگهداری کنند یا دخترانی که ناخواسته باردار شده بودند و سمت دیگر خانواده‌هایی که در حسرت فرزند می‌سوختند. ماماها بعد از شناسایی فروشنده‌ها، دنبال خریدار می‌گشتند و آن‌ها را از بین زوج‌های نابارور شناسایی می‌کردند. پس از شناسایی خریدار و فروشنده، پزشک مربوطه وارد عمل می‌شد. او با کمک سه پرستارش، زن باردار را در کلینیکش بستری می‌کرد.
نشانی و مشخصات فروشنده را می‌گرفت و زایمان را انجام می‌داد. بعد از زایمان هم حلقه آخر زنجیر، فعالیتش را آغاز می‌کرد. سردسته باند گواهی تولد جعلی با مهر بیمارستان یا زایشگاه تهیه می‌کرد و آن را به‌اعضای باند در اداره ثبت احوال می‌داد. دو عضو این باند که کارمند ثبت احوال بودند با مدارک جعلی تولد نوزاد و مدارک زوج خریدار به‌نام آن‌ها برای نوزادان شناسنامه صادر می‌کردند. آن‌ها 10 میلیون تومان از خریدارها می‌گرفتند، یک میلیون تومانش را به‌فروشندگان می‌دادند و بقیه‌اش را بین خودشان تقسیم می‌کردند.
اعضای این باند در هفت سال فعالیت‌شان بیش از پنج میلیارد تومان به‌دست آورده بودند. به‌گفته بسیاری از کسانی که در رابطه با خرید و فروش نوزادان دستگیر شده‌اند بیش‌تر متقاضیان خواهان نوزاد دختر هستند از این‌رو قیمت نوزادان دختر تا یک میلیون تومان بیشتر از پسران است.
***
جالب آن است که براساس قانون مساله خرید و فروش نوزاد، جرم انگاری نشده و تنها قضات می‌توانند کودک را از والدین جدید بگیرند و به‌والدین اصلی اگر وجود داشته باشند بدهد. اگر خریداران نوزاد از دزدی بودن آن مطلع باشند شریک جرم ربایندگان تلقی می‌شوند و برای آن‌ها مجازات در نظر گرفته می‌شود اما اگر در جریان نباشند کودک از آن‌ها گرفته شده و در مراکز نگهداری بهزیستی نگه‌داری می‌شود تا دادگاه برای سرنوشت وی تصمیم بگیرد. بررسی قوانین کیفری ایران نشان می‌دهد که تا آذرماه 1381، قانونی که خرید و فروش کودکان را جرم تلقی کنند وجود نداشته است و فقط در مواد پراکنده قانون مجازات اسلامی نظیر ماده 631 دزدیدن، مخفی کردن یا جابه‌جا کردن اطفال جرم تلقی و برای آن شش ماه تا سه سال حبس در نظر گرفته شده است.
اما در 25 آذرماه 1381، در نتیجه تلاش‌های نهادهای مدنی فعال در حوزه کودکان، قانونی 9 ماده‌ای تحت عنوان قانون حمایت از کودکان و نوجوانان به‌تصویب مجلس شورای اسلامی رسید که براساس ماده سه آن هرگونه خرید و فروش افراد زیر 18 سال را جرم تلقی و برای مرتکب حبس از شش ماه تا یک سال زندان و یا جزای نقدی از 10 تا 20 میلیون ریال تعیین می‌شود.
براساس آمار عملکرد سازمان بهزیستی تقریبا سالانه بین 800 تا 1000 کودک به‌فرزندی سپرده می‌شوند. این در حالی است که تعداد متقاضیان فرزندخواندگی چند برابر کودکانی است که به‌فرزندی سپرده می‌شوند. این امر حاکی از آن است که تقاضا برای دریافت کودک به‌مراتب بیش از تعداد کودکان قابل واگذاری به‌خانواده‌هاست.
از سوی دیگر فرآیند اجرایی فرزندخواندگی مستلزم هماهنگی‌های بین بخش سازمان بهزیستی، اداره سرپرستی قوه قضاییه، نیروی انتظامی، مراکز درمان ناباروری و سازمان پزشکی قانونی و... است که همه این‌ها به‌اضافه فهرست طولانی انتظار برای دریافت کودک، فرآیند فرزندپذیری را برای متقاضیان فرزندخواندگی به‌طور طبیعی طولانی و زمان‌بر می‌سازد.
***
به‌علاوه ممنوعیت‌ها و محدودیت‌ها و قوانین شرعی حکومت اسلامی درباره پیشگیری از حاملگی ناخواسته، فقر، بیکاری و بازار سیاه، زمینه مساعدی را برای نوزادفروشی فراهم کرده است.
برای مثال، 200 هزار تومان قیمت داروهای سقط جنین «هم‌اکنون داروهای سقط جنین در بازار غیرقانونی خرید و فروش دارو به‌بهایی از 25 تا 200 هزار تومان و حتی بیش‌تر به‌فروش می‌رسند». پرستار یکی از بیمارستان های تهران با بیان این مطلب به‌خبرنگار ما گفت: «این داروها که اغلب به‌صورت آمپول مورد استفاده قرار می‌گیرند اگر به‌صورت قانونی و با نسخه پزشک تجویز شوند قیمتی بین سه تا پنج هزار تومان دارند».
مینا شکوهی ادامه داد: «با توجه به‌غیرقانونی بودن سقط جنین در کشور- مگر در موارد خاص و آن هم با نظر پزشک معالج- فروشندگان داروهای سقط جنین را در بازار به‌چندین برابر قیمت واقعی به‌متقاضیان می‌دهند». یکی از فروشندگان این نوع داروها در باره علت قیمت بالای داروهای سقط جنین به‌خبرنگار ما گفت: «خرید و فروش داروهای سقط جنین ممنوع است و عرضه این داروها خطر زیادی برای ما دارد بنابراین باید درآمد حاصل از فروش داروهای سقط جنین به‌ریسک کار بیارزد».
وی افزود: «عوامل زیادی در تعیین قیمت این داروها موثر است. به‌عنوان مثال وقتی مردی به‌تنهایی برای خرید داروی سقط جنین مراجعه می‌کند معمولا این دارو را برای همسر قانونی اش می خواهد بنابراین ما این دارو را با قیمتی بین 25 تا 100 هزار تومان به‌وی می‌فروشیم. اما در مواردی که بارداری غیرقانونی و نامشروع است، دختر و پسر هر دو با هم مراجعه می‌کنند که در این صورت قیمت را بالاتر می‌بریم. معمولا این افراد به‌دلیل نیاز، برای پرداخت پول چندان چک و چانه نمی‌زنند». یک ماما نیز در این رابطه به‌خبرنگار ما گفت: «مراجعان سقط جنین به‌دو دسته تقسیم می شوند؛ برخی از مراجعان مدعی‌اند در دوران عقد و نامزدی باردار شده‌اند و برخی دیگر به‌دلیل داشتن فرزند زیاد و یا درآمد پایین قادر به‌نگهداری از فرزند دیگری نیستند.
دسته اول هیچ‌گاه علاقه‌ای به‌نشان‌دادن شناسنامه خود ندارند و وقتی ماما برای رویت شناسنامه آن‌ها اصرارکند، دیگر به‌مطب باز نمی‌گردند. برخی زنان نیز حتی با داشتن تنها یک فرزند خواهان سقط فرزند دوم خود هستند. آنان به‌دلایلی مانند تورم، اجاره بالای خانه، درآمد پایین همسر و... داشتن فرزند دوم را یک کابوس می دانند». 
***
دکتر مسعود حاجی‌رسولی، پژوهش‌گر حوزه اعتیاد هشدار داده است: طبق آمارهای رسمی، حدود 15 هزار معتاد کارتن‌خواب و بی‌خانمان در تهران و حومه آن زندگی می‌کنند که حدود یک سوم آنان را زنان تشکیل می دهند؛ اگر در خوشبینانه‌ترین وضعیت فکر کنیم که فقط 10 درصد از این پنج هزار زن کارتن‌خواب در سن باروری باشند و باز هم اگر در خوشبینانه‌ترین حالت، فرض کنیم که فقط 100 نفر از آن‌ها حامله باشد، در نتیجه می‌بینید که در همین لحظه حداقل 100 نوزاد معتاد در تهران در حال تولد است.
خیلی از نوزادان معتاد، اگر شانس بیاورند و زنده بمانند، در بازار سیاه خرید و فروش می‌شوند. حاجی رسولی می‌گوید: بر اساس اطلاعاتی که به‌ما می‌رسد، متاسفانه الان خیلی از نوزادانمعتاد با قیمت‌هایی بین 100 تا 150 هزار تومان بین متکدیان خرید و فروش می‌شوند و این نوزادان معتاد را می‌توان براحتی در کنار چهارراه‌ها و خیابان‌ها و در بغل زنان کارتن‌خواب مشاهده کنید.
حاجی رسولی، برای اثبات معتاد بودن این نوزادان، تاکید می‌کند: اغلب این نوزادان معتاد در بیش‌تر اوقات شبانه‌روز خواب هستند. اگر شما یک نوزاد معتاد را در بغل یک زن متکدی زیر نظر داشته باشید، می‌بینید که برای چندین و چند ساعت، این نوزاد از خواب بیدار نمی‌شود، در حالی که اگر آن نوزاد سالم بود، امکان نداشت که با وجود ترافیک، بوق، سروصدای خیابان، گرما و سرمای شدید، مدام در خواب باشد.
بسیاری از این نوزادان معتاد، علاوه بر این که از مادر معتاد به‌جهان می‌آیند، پس از تولد نیز به‌طور مداوم در معرض دود مواد مخدر اطرافیان هستند و از سوء‌تغذیه شدید نیز رنج می‌برند. در بسیاری از اوقات هم برای آرام نگه داشتن این نوزادان معتاد و خمار، مواد مخدر را به‌نوزاد می‌خورانند و یا او را در معرض دود مستقیم مواد مخدر قرار می‌دهند تا نوزاد در بیش‌تر اوقات شبانه روز در خواب باشد.
حاجی رسولی، هشدار می‌دهد که بسیاری از این نوزادان در معرض ابتلا به‌بیماری ایدز نیز قرار دارند، چون خیلی از مادران این نوزادان معتاد، آلوده به‌ویروس «اچ آی وی» هستند.
در این بین، ناآگاهی و فقر فرهنگی هم عامل مضاعف می‌شود، طوری که به‌گفته این پژوهش‌گر حوزه اعتیاد، در حالی که علم به‌درجه‌ای رسیده که می‌توان فرزندی سالم از مادران مبتلا به‌ایدز به‌جهان آورد، اما چنین اتفاقی برای این مادران و نوزادان اتفاق نمی‌افتد، مثلا کافی است مادر معتاد و مبتلا به‌ایدز، شیرش را به‌نوزاد معتادش بدهد، آن وقت بیماری ایدز هم به‌مشکلات اعتیاد نوزاد اضافه می‌شود.
بر اساس آمارهای رسمی سال 1386، حدود 4 درصد جمعیت معتادان کشور را خانم‌ها تشکیل می‌دادند، اما در سال 1390، آمار زنان معتاد به 10 درصد رسید.
الآن به‌گفته حاجی رسولی، حالت به‌شکلی پیش رفته است که آمار زنان معتاد مدام در حال افزایش است و سال‌به‌سال بیش‌تر می‌شود. بدیهی است که هر چه‌قدر آمار زنان معتاد بیش‌تر شود، به‌همان نسبت هم احتمال تولد نوزادان معتاد بالاتر می‌رود.
حاجی رسولی راه‌حل خود را چنین پیشنهاد می‌کند: بنابراین اگر می‌خواهیم با پدیده نوزادان معتاد مقابله کنیم و آمار این تولدهای غم‌انگیز را کاهش دهیم، در وهله اول باید فکری به‌حال مادران کارتن خواب معتاد بکنیم.
***
خرید و فروش نوزاد، دلالی هولناک تازه‌ای است که این روزها در جامعه ما، رونق بسیاری گرفته است. مادرانی که جان‌شان به‌فرزندان‌شان بسته است و اگر نوزادشان را نفروشند یا از گرسنگی خواهند مرد یا از اعتیاد تلف می‌شوند. نوزادهایی که بعداز فروخته‌شدن هیچ‌کس نمی‌داند زندگی را چگونه تجربه خواهند کرد.
بهایی که مادران‌شان برای تولد آن‌ها پرداخته‌اند 9 ماه حمل جنینی است که در تمام روزهایی که می‌گذرانند، نمی‌دانند چه آینده‌ای در انتظارشان است؟!
تدوین قوانین بازدارنده برای کاهش اعتیاد زنان و حذف کارتن‌خوابی، عمل به‌همان قوانین، طوری که قانون فقط روی کاغذ باقی نمانده و کاهش تعدد مراکز تصمیم‌گیری دست و پا گیر در حوزه آسیب‌های اجتماعی و تجمیع بودجه‌های آن‌ها، یکی از راه‌حل‌های علمی است که کارشناسان برای مبارزه با پدیده نوزادان معتاد به‌آن اشاره می‌کنند. یعنی اگر اراده دولتی و قوانین آن و بودجه اختصاصی و اراده اجتماعی به‌معنای واقعی می‌خواهند نوزاد معتاد از مادر معتاد به‌جهان نیاید، می‌بایست حداقل امکانات مادی و معنوی و تجهیزات برای فرآیند ترک اعتیاد این زنان وجود داشته باشد، اما شرایط ما در این حوزه، به‌هیچ وجه استاندارد نیست.
در هر جامعه‌ای معتاد قربانی است از این‌رو، جامعه و دولت دست‌به‌دست هم می‌دهند تا این قربانی را به‌زندگی عادی برگردانند اما در جامعه ما، متاسفانه این قربانی را زندانی، شکنجه و اعدام می‌کنند و به‌این ترتیب، حاکمیت و قوانین غیرانسانی آن، به‌بازتولید این قربانیان کمک شایانی می‌کند.‌
نهایتا تنها نباید به‌گفتن این که فقر اقتصادی و بیکاری از جمله فروش نوازدان و کودکان است کافی نیست. چرا که در جامعه ایران آن‌قدر ثروت و امکانات مادی وجود دارد که دست‌کم انسان‌ها جگرگوشه‌های خود را برای سیر کردن شکم‌شان بفروشند. مادری که با هر مشکل و معضلی حدود نه ماه جنینی را درشکم خود حمل و رشد و پرورش و نگه‌داری می‌کند برایش آن‌قدر عزیز است که آن را برای همیشه از خود دور نکند. بنابراین در این‌جا عامل اصلی همه فجایع و آسیب‌های اجتماعی حاکمیت است که با قوانین اسلامی و غیراسلامی و سانسور و سرکوب و اختناق هولناکش، اکثریت زیست و زندگی مردم ایران به‌ویژه مادران و نوزادان را به‌خطر انداخته و وضعیت بسیار دل‌خراشی به‌وجود آورده است.
***
مهم‌تر از همه کودکانی که طبق قوانین حکومت اسلامی سرپرستی آن‌ها به‌خانواده‌هایی سپرده می‌شود در معرض سوء‌استفاده‌های بعدی به‌ویژه سوء‌استفاده جنسی قرار می‌گیرند.
معضل واگذاری کودک از سوی والدین قانونی و طبیعی به‌متقاضیان نگهداری از فرزند است که گاهی با مقاصد خیرخواهانه در جهت رفع مشکل عاطفی خانواده‌های فاقد فرزند و توسط فامیل و بستگان آن‌ها صورت می‌گیرد و گاه به‌صورت خلاف اصول انسانی و حقوق بشردوستانه از طریق فروش نوزاد و دریافت وجه انجام می‌پذیرد.  ‌این اقدامات منجر به‌بی‌هویت‌شدن این فرزندان و تغییر هویت واقعی آن‌ها می‌‌گردد. بروز مشکلات اجتماعی از قبیل فقدان شناسنامه، مشکلات اداری و تحصیلی و مراجعه متقاضیان به‌دادگستری برای اخذ حکم سرپرستی این‌گونه اطفال -که امری خلاف قانون است -و قرار دادن دادگستری و بهزیستی در مقابل کار انجام شده و مشکلات ناشی از استرداد این‌گونه کودکان برای تحویل آن‌ها به‌والدین قانونی و...
در جامعه متمدن امروز که پیشرفت علم و آگاهی با آن دوران به‌هیچ‌وجه قابل مقایسه نیست، هم‌چنان برده‌فروشی و برده‌داری‌(به‌اشکال نوین) و خرید و فروش کودکان، تجارتی پرسود در سطح بین‌‌المللی به‌حساب می‌آید و شاید بهره‌ای که از علم و فن‌آوری گرفته‌اند، آن است که خرید و فروش اعضای بدن کودکان نیز به‌موارد پیشین افزوده شده است و صد واقعه غم‌انگیزی که گاه و بی‌گاه شنیده می‌شود فروش کودکان و نوزادان از سوی خانواده و والدین آن‌ها در ازای دریافت مبالغی در برخی از نقاط کشور به‌ویژه پایتخت نمایندگان خدا «قادر و توانا و عادل؟!» است.
در عصر حاضر کودکان قربانیان مستقیم تزلزل ایجاد شده در بنیاد خانواده‌ها، افزایش آمار طلاق، اعتیاد، فقر و بیکاری و در مواردی بن‌بست والدین هستند که نمونه‌های آن به‌صورت کود‌ک‌آزاری،‌ کودکان خیابانی و فراری، فروش اعضای بدن کودکان، سوءاستفاده جنسی از آن‌ها و از همه وخیم‌تر، فروش کودکان و نوزادان و تغییر هویت و یا بی‌هویتی آن‌ها بروز کرده است.
یکی از بارزترین اشکال نقض حقوق کودک در ایران، جدا ساختن وی از والدین حقیقی و سپردن وی به‌خانواده‌ای دیگر و تلاش در جهت تغییر هویت وی و محروم ساختن او از حقوق طبیعی و انسانی در اثر این‌گونه اقدامات است که عمدتا این اقدامات غیرانسانی با تـوسل به قانون حکومت اسلامی و شرع، شکل «قانونی»‌(قانون جنگل) نیز به‌خود می‌گیرد.
فرزند خواندگی در حقوق حکومت اسلامی ایران، به‌طور صریح و روشن پیش‌بینی نشده است؛ اما پس از حدود 30 سال از تعریف و کش و قوس‌های قانون مذکور، اصلاحاتی در آن وارد کرده‌اند که کودک را هر چه بیش‌تر در معرض سوء استفاده قرار داده است.
با وجود مخالفان حقوق کودکان و کارشناسان سرانجام لایحه حمایت از کودکان «بی‌سرپرست و بدسرپرست» با ماده جنجالی 27 که در آن اجازه ازدواج سرپرست با فرزند خوانده داده می‌شود تصویب شد.
به‌گزارش خبرآنلاین، لایحه اولیه حمایت از کودکان بی‌سرپرست و بدسرپرست در تاریخ هفدهم اسفند سال 1387 به‌مجلس ارائه شده که آن موقع در ماده 24 آمده بود که ازدواج سرپرست با کودک یا کسی که تحت نظارت اوست منوط به‌اجازه دادگاه خانواده با اخذ نظر کارشناسی مجاز است. در مجلس نهم با نظر مرکز پژوهش‌های مجلس و کارشناسان با توجه به‌این که تصریح به‌امکان ازدواج سرپرست با کودک یا نوجوان که موارد آن بسیار نادر است و با اخلاق عمومی سازگار نیست حذف این ماده پیشنهاد شد.
در این‌باره محمد اسماعیل سعیدی عضو کمیسیون اجتماعی، به‌خبرآنلاین گفت: اما نمایندگان دولت یعنی مسئولان سازمان بهزیستی که پیشنهاد این طرح را داده بودند اصرار به‌تصویب این ماده داشتند چون اعلام کردند که مواردی وجود داشته و اگر در قانون نباشد مشکل پیدا می‌شود.
سرانجام در مرحله اول با یک اصلاحاتی دوباره تصویب شد که «هرگاه سرپرست درصدد ازدواج با فرزند خوانده است باید مشخصات آن را به‌دادگاه اعلام کند در صورت وقوع ازدواج، سازمان موظف است گزارش ازدواج را به دادگاه اعلام کند تا با توجه به‌این قانون نسبت به ادامه سرپرستی یا فسخ آن تصمیم اتخاذ شود».
سپس یک تبصره به‌آن اضافه شد که ازدواج چه در زمان حضانت و چه بعد از آن با سرپرست ممنوع است. این نظر مجلس بود که به‌شورای نگهبان رفت اما شورای نگهبان آن را رد کرد و دوباره به‌مجلس آمد. سرانجام چون از نظر شرع اشکالی نداشت نمایندگان اصلاح کردند و اجازه ازدواج با مصلحت دادگاه داده شد.
این موضوع که به‌ماده 27 معروف شد مخالفان بی‌شماری داشت و با وجودی که شرع امکان آن را می‌داد اما از نظر عرف مشکل‌ساز می‌شود. البته آن‌گونه حسن کیا، حقوقدان به‌خبرآنلاین می‌گوید تاکنون 3 مورد از این ازدواج ها گزارش شده است اما مشکل ازدواج‌هایی است که ممکن است به‌صورت غیررسمی باشد.‌..
هم‌چنین حجت‌الاسلام محمدرضا درانی، استاد حوزه و دانشگاه در این‌باره به‌خبرآنلاین می‌گوید: فقها محرمیت را از مجاری صحیح خود جایز می‌دانند و صرف فرزند خواندگی صرف بر محرمیت نیست. مقام معظم رهبری در این خصوص می‌فرمایند: «فرزند خوانده حکم فرزند ندارد و با مرد و زنی که او را بزرگ می‌کنند محرم نمی‌شود، مگر به‌وسیله رضاع با مراعات شرایط آن و یا ازدواج پس از رشد. قبل از بلوغ با اذن حاکم شرع و رعایت مصلحت طفل عقد موقت اشکال ندارد».‌(منبع: تابناک؛ 25 مهر 1392)

خلاصه کلام، در کشوری که رهبر و بالاترین مقام آن که خود را نماینده خدا و امام زمان‌شان هم می‌داند و حرف اول و آخر را می‌زند این چنین نگرش غیرانسانی و حیوانی با کودکان دارد دیگر بحث از اصلاح در چنین حاکمیتی افسانه و مشغله کاذبی بیش نیست. جایگاه واقعی چنین حکومتی و ایدئولوژی‌اش گورستان تاریخ است نه جامعه مدرن طبقاتی قرن بیست و یکم!


شنبه پنجم تیر 1395 – بیست و پنجم ژوئن 2016




ماهنامه رهایی زن سری سوم شماره چهل و هشتم