۱۳۹۵ اردیبهشت ۱۰, جمعه

وضعیت زنان کارگر و جای خالی شان دراعتصابات کارگری - شراره رضایی


1 می روز جهانی کارگر، روزی که پلیس بروی صدها کارگر معترض برای کاهش ساعت کار، آتش گشود و با اعدام 8 نفر از رهبران کارگری در شیکاگو، این روز بنام کارگر نام گذاری شد. اول ماه می، سمبل مبارزات کارگران برعلیه سیستم نظام سرمایه داری است. روز قدرت نمایی، طبقه کارگر بعنوان یک طبقه ی قدرتمند علیه بورژوزای ست. روزی که کارگر دست در دست هم با اتحاد و یکپارچگی خواست و مطالبات ش را به نمایش می گذارد. روزی که تنها کافی ست کارگران دنیا اراده کنند تا نظام اسثمارگر بورژوازی را به زیر بکشید. 

در آستانه ی روز جهانی کارگر هستیم. اما هر روز سفره کارگران در ایران کوچک و کوچکتر می شود و معیشت شان هر روز بیشتر از روز قبل مورد تعرض حاکمیت ایران قرار می گیرد. اخراج گسترده کارگران و عدم پرداخت دستمزدها زندگی خانواده های کارگری را در تنگنا قرار داده است. در این میان وضعیت زنان کارگر به مراتب اسفبارتر است. زنان هنگام تعدیل نیروها بیشتر از مردان در معرض خطر از دست دادن کار و سقوط به ورطه فقرو تنگدستی هستند. طی تحقیقاتی، نشان می دهد که با افزایش شکاف طبقاتی در جامعه ایران، شغل دستفروشی رو به افزایش است. 76 درصد از دستفروشان زنان سرپرست خانواده هستند که 64 درصد آنها متاهل اند و مجبورند مخارج میانگین دو تا سه فرزند را تامین کنند. 5/33 درصد از آنها دستفروشی اولین شغل آنها محسوب می شود و1/43 درصد به علت اخراج از محل کار و یا ورشکستگی شغلی به دستفروشی روی آورده اند از این میان 36% آنها جزو کارگران ماهر و متخصص و 21% شان کارگران ساده بودند.

قوانین حکومت ایران نه تنها حمایتی از زنان کارگر نمی کند بلکه سنگ ها و موانعی در سر راه کارکردن زنان برای حذف زنان از جامعه و استقلال اقتصادی قرار داده است. قوانین و لایحه هایی که بدون هیج پشتوانه ی حمایتی به کاهش ساعت کار زنان شاغل رسمی و یا غیررسمی و پیمانی تصویب شد تا زنان در شرایط خاص که فرزند یا همسر معلول، یا کودک زیر 7 سال دارند می توانند بجای 44 ساعت، 36 ساعت در هفته کار کنند. کدام کارفرما است که در ازای 36 ساعت کار دستمزد 44 ساعت را پرداخت کند و کارفرما برای سوددهی بیشتر ترجیح می دهد از نیروی مرد استفاده کند تا اینکه بر سودسرمایه اش ریسک کند. تمام تلاش نظام سرمایه داری برای حفظ نظام خانواده است. در کشورهای با حاکمیت اسلامی که قانونش شرع است با تبلیغ و ستایش از بهشت زیرپای مادران است و اولویت قرار دادن کارزن در خانه و خدمت به مرد، عملاً حضور زنان در اجتماع به حاشیه رانده شده و خانه داری نقش اصلی زنان محسوب می شود.

شرع و قانون در کشورهای اسلامی، اگر مرد راضی به کار زن نباشد می تواند مانع کار او شود. از سویی وابستگی اقتصادی زن به مرد عملا از او یک برده خانگی می سازد. نتایج یک تحقیق در سال 1389 در زمینه ی "ارزش افزوده کارخانه داری زنان" بر روی 2000 زن خانه دار در تهران صورت گرفت که نتیجه این تحقیق نشان می دهد ارزش افزوده اقتصادی کارخانه داری زنان شامل شش مورد است: مراقبت از کودکان و رسیدگی به تحصیل فرزندان، پختن غذا، شستن ظرف و ظروف، نظافت خانه، شستن و اتوکشیدن لباس ها ، حقوق هر ماه معادل 640 هزار تومان است.

بر اساس آمار دیگری که در سال 82 از سوی فرمانداری تهران صورت گرفت، به طور متوسط برای هربخش از کارهایی که زنان در خانه انجام می دهند مثل نظافت منزل یا شستن ظرف ها، در روز معادل 6000 تومان باید دریافت کنند. و این تنها با در نظر گرفتن ساعت قانونی کار یعنی 8 ساعت کار در روز و بدون احتساب حداقل یک روز تعطیل جمعه و مرخصی ها درنظر گرفته شده که زنان خانه داری که حداقل کودکان خردسال دارند و یا از افراد معلول خانواده نگه داری می کنند به جرأت می توان گفت هیچ ساعتی برای استراحت و یا مرخصی در ماهبدون دستمزد و بدون داشتن بیمه ی بازنشستگی و ازکارافتادگی و یا بیمه ی بیکاری 48 ساعته در حال سرویس دهی و خدمت کردن به اعضاء خانواده هستند.

در سال گذشته 5000 اعتصاب کارگری صورت گرفته. 5000 اعتصابی که کارگران برای افزایش دستمزد، حقوق معوقه و یا به اخراج کارگران دست زند. اعتصاباتی که هیچ زنی در آن نقش نداشت و جای زنان کارگر در آن میان خالی بود و هست. در اعتصابات کارگری ما شاهد آن بودیم که همیشه این خانواده های کارگری، زنان و کودکان در حمایت از همسران مردشان دست به اعتصاب می زنند و هنگامی که فعالان کارگری دستگیر و به زندان می روند زنان کارگر صدای اعتراض همسران دربندشان می شوند و حتی در این راه با خطرات تهدید و احضار و حتی زندانی شدن به جان می خرند. ولی حضور این زنان بعنوان چهره های کارگری کسانی که همراه همسران زندانیشان هستند و خودشان هم در خانه استثمار می شوند. متاسفانه جنبش طبقه ی کارگر تاکنون نتوانسته نیمی از جمعیت جامعه که زنان شاغل و یا خانه داری که استثمار می شوند با خود همراه کند. هیچ جنبش کارگری کامل و قدرتمند نخواهد بود مگر بتواند همه ی کارگران زن مرد را با خود همراه کند. امید و انتظار می رود که فعالین و رهبران سوسیالیست کارگری، محیط به شدت مردانه طبقه ی کارگر را شکسته و شاهد حضور گسترده زنان کارگر هم طبقه ی کارگران مرد باشیم.



ماهنامه رهایی زن سری سوم شماره چهل و پنجم




درباره راهنمای دولت بریتانیا - شادی امین



راهنمای دولت بریتانیا در نوامبر ۲۰۱۴، تحت عنوان “اطلاعات و راهنمایی کشور، گرایش جنسی و هویت جنسیتی در ایران”، برای کمک به مسئولان و متصدیان امور پناهندگی و اقامت درانگلیس تدوین شده است که ادعای شهروندان ایرانی را در موارد درخواست پناهندگی بررسی می‌کنند. این راهنما در توضیح شرایط ایران بیش از ۱۳ بار در راهنمای ۲۴ صفحه ای خود به گزارش “شش رنگ” استناد کرده و بر پایه تحقیق “شش رنگ”، در بخش وضعیت حقوقی و درمانی توسط دولت، به وضعیت افراد ترنسجندر در ایران پرداخته است.
در این بخش به لزوم انجام عمل تغییر جنسیت کامل برای تغییر دادن جنسیت و هویت در اسناد و مدارک شخصی اشاره شده است. و اینکه افراد باید به منظور تغییر جنسیت قانونی خود، چهار مرحله اصلی را کامل کنند. که عبارت‌اند از: دریافت تشخیص روانپزشکی “اختلال هویت جنسی” از یک روانپزشک؛ به دست آوردن مجوز رسمی برای تغییر جنسیت، ارائه شده توسط دادسرای در توصیه سازمان پزشکی قانونی ایران. انجام مجموعه‌ای کامل از نیازهای پزشکی، از جمله هورمون درمانی، عقیم‌‌سازی و جراحی تغییر اندام جنسی؛ و ارائه درخواست به سازمان ثبت احوال کشور در دادگاه برای تغییر نام خود و به دست آوردن مدارک شناسایی ملی جدید منطبق بر جنسیت پس از عمل جراحی تغییر جنسیت.

در این راهنمای قانونی پذیرش پناهندگی به نقل از تحقیق “شش رنگ” و “عدالت برای ایران” آمده است:
هیچ یقین قانونی در سراسر کشور به عنوان معیاری برای انجام این ضوابط وجود ندارد و افراد ترنسجندری که این مراحل را طی نکرده باشند در خطر هستند تا به عنوان همجنسگرا شناسایی شوند و مورد آزار و اذیت و دستگیری، شکنجه و دیگر اشکال بدرفتاری قرار بگیرند. همچنین این گزارش نشان می‌دهد که موارد جدی نقض حق برخورداری از بهداشت افراد ترنسجندر پس از عمل جراحی در ایران وجود دارد. دلیل دیگر برای نگرانی جدی، این است که با توجه به اینکه افراد ترنسجندر، ملزم به گذراندن جراحی تغییر جنسیت هستند تا به عنوان یک فرد از حقوق قانونی بهره مند شوند. با این حساب این گزارش نشان می دهد که افراد به سمت انجام عمل تغییر جنسیت بدون رضایت آزادانه و آگاهانه، به سرعت سوق داده می‌شوند. در حالیکه متوجه خطراتی که اینگونه درمان‌ها دارند، نیستند.

به این ترتیب تاثیر تحقیق مستند و معتبر "شش رنگ" را بر سرنوشت بسیاری از پناهجویان جامعه ال جی بی تی، به عینه مشاهده می کنیم. این راهنما نمایانگر موفقیت ما در انجام تحقیقی برای تغییر وضعیت است.
نام کتاب نتیجه تحقیق به زبان انگلیسی:
Diagnosing Identities, Wounding Bodies
http://justice4iran.org/…/Pathologizing-Identities-Paralyzi…
نتیجه تحقیق به زبان فارسی به نام “جنسیت X”:
لینک راهنمای دولت بریتانیا:





ماهنامه رهایی زن سری سوم شماره چهل و پنجم





کشف جهانی پولشوئی پاناما و نقش جمهوری اسلامی ایران - فرشته نظم آبادی


 در حدود یک سال ‍پیش یکی از کارمندان شرکت موساک فونسکا با روزنامه آلمانی زود رویچه تسا یتونک تماس میگیرد و پیشنهاد بدون پاداشی یا پولی اسنادی را در اختیار این روزنامه قرار خواهد داد و میخواهد که هویت و نام وی فاش نشود و انگیزه این افشاگر علنی کردن این جرايم و این اسناد بود که در ژوئن سال ۲۰۱۵ آغاز شد و ۹ ماه طول کشید که همه آن افشا شد که ذر ارتباط با فعالیت چهل سال اخیذ شرکت موساک فونسکا است که در این مدت به مشتری های خود برای پول شویی و فرار مالیاتی از طریق دویست و چهارده هزار مؤسسه در دنیا کمک می کرده است و این اسناد شامل اطلاعاتی دقیق در مورد چهره های سیاسی فعلی و سابق وبرخی شخصیت های شناخته شده از جمله ورزشی و تلاشهای آنها برای مخفی نگاه داشتن دارایی ها یا پول شوئی است. نام افرادی نیذ در این اسناد دیده میشود که با کشورهای تحت تحریم همچون کره شمالی ، روسیه ، سوریه ، زیمبابوه معامله داشته اند مرکز این فعالیت ها پانما و برخی مناطق دیگر بوده است که به بهشت این ثروتمندان شهرت دارد به همین دلیل کل این ماجرا به نام اسناد پاناما شهرت یافته است و از جمله کسانی که در اسناد پاناما نامشان رو آمده است محمود احمدی نژاد در دوره ریاست جمهوریش میباشد که فاش شده است که صاحب چندین شرکت تقلبی و پولشوئی ایرانی برای انتقال و جابجائی پول بوده است و همچنین شماری از دستندرکاران دولت خاتمی و مهدی هاشمی در ارتباط و مراوده و انتقال پول بوده است . این افشای اسناد پاناما بر فضای سیاسی در کشور های مختلف تاثیر گذاشته و باعث بحران سیاسی در بسیاری کشورها از جمله برکناری نخست وزیر ایسلند و یکی از دزدان دیگر دیوید کامرون و خانواده اش میباشد که موجب خشم مردم شد و جلوی خانه کامرون و دفتر نخست وزیر انگلستان شعار میدادند و اما جالب تر از همه عکس العمل حکومت روحانی بود که محمد باقر نوبخت سخنگوی دولت روحانی در رابطه با اسند پاناما گفت اتحامی در یک خبرگذاری زده شده و نیاز نیست که نه جمهوری اسلامی ایران و نه فردی که به وی اتهام زده شده موضه بگیرد و گفته که این گزارش ها کم ارزشتر از آن است که موضعی در برابر آن گرفته شود و معلومه که وقتی همه ی حکومتی ها شب و روز مشغول دزدی های میلیاردی هستند ، رو شدن نام احمدی نژاد و کار گذاران دولت خاتمی در این رسوایی جهانی به نسبت آنها کم ارزش تر است و وقتی دولت دیگر این اوضاع اقتصادی که اکثریت مردم آن حتی برای خوردن نان کافی مجبور به دزدی و فهشا میشود و موج موج جوانان مملکت رو به اعتیاد آورده و شمار زنان کارتن خواب و کودکان کار و همچنین جنایات عدیده ای که در اجتماع ما رواج پیدا کرده است حاکی از بی ارزش بودن دزدی های کلانی حکومتی ها میباشد. هر روز که میگذرد علت تمام نابهنجاری های اجتماعی ، فقر و دستنگی که به مردم مظلوم و بی دفاع ما که زیر ظلم و استبداد حکومت دیکتاتوری ایران هستند معلوم میشود. اگر این سیستم کثیف دزدی و راندخواری بود به راحتی مردم ستم دیده ی ما میتوانستند زندگی بدون مشقتی داشته باشند و با چنین ثروت هنگفتی میشد زندگی تک تک بیماران و بیکاران و همه ی افراد را به بهترین نحوی با رفاه و بهتربن امکانات تامین نمایند و تنها راه این است که مردم با انقلابشان به زیر بکشند و مناسباتی برابر و انسانی و بری از دزدی و تقلب و جنایت را برپا کنند و راه دیگری جز این در برابر سیستم مضر و انگلی و ضد انسانی جمهوری اسلامی وجود ندارد 

فرشته نظام آبادی




ماهنامه رهایی زن سری سوم شماره چهل و پنجم




ولین گزارش سواد اموزی در سال ۱۳۹۵ - آوریل 2016 ندای زنان ایران


بهاران خجسته باد!
اولین جلسه کلاس با روبوسی تبریک سال نو اغاز شد. وبا ارزوی ریشه کن شدن بیسوادی در جهان، اموزش را شروع کردم. هشت دانش اموز با پنج کودک,که الینای دوماهه کوچکترین انها بود,زنک کلاس را به صدا در آوردند.
در اولین روز از کلاس،شاگردانم از بهار گفتند,از ارزوهایشان برای سلامتی دیگران,صلح ودوستی وامنیت در افغانستان تعریف کردند…
انها در خلال حرفهایشان مشکلات زندگی اشان را هم مطرح میکردند. مثلا فاطمه که قبل از عید قرار بود صاحبخانه پولش را بدهد ولی هنوز علی رغم اینکه اسباب کشی کرده بود به دلیل اینکه هنوز مستاجری جایش نیامده,صاحب خانه نتوانسته پولش را بدهد.


زرافشان از فعالیت زنان در افغانستان تعریف کرد. چشمهای نصیبه داستان غم انگیزی تعریف میکرد: داستانی از بیکاری همسرش,واینکه اجاره خانه اش را چگونه پرداخت کند؟؟؟ متاسفانه مشکل بیکاری برای انها تهدیدی در زندگی اشان شده بود. لاله در همین رابطه گفت:ارزو میکنم سال نو خوب وپر برکت وپر کار باشد وشوهرم بیکار نماند!!!
جمله ها را فاطمه و صفیه به نوبت در تابلو نوشتند وبقیه شاگردان ازجمله هارا در دفترشان مینوشتند.
کلاسمان توام با خنده وشادی همراه بود,هم میخندیدیم هم می نوشتیم .
وقتی عقربه ساعت سه بعد از ظهر را نشان میداد ما گذشت زمان را اصلا احساس نکردیم ؛ با بوسه وخدا حافظی,تا هفته بعد از هم جداشدیم.
محبوبه فرح زادی ۱۳۹۵/۱/۱۵ 




ماهنامه رهایی زن سری سوم شماره چهل و پنجم



* نزن ...بچه را می کشی...* "مینا اسدی"


و من زدم.
روی هفت تپه ایستاده بودم
وزمین
زیرپایم خالی بود.
بچه گفت: نان
ومن زدم.
زنم گفت:
نزن ، بچه را می کشی.
آسمان
نه ستاره داشت
و نه ماه
رویای من
رویای یک شب آرام بود
و خوابی بی تشویش
حتا بر بالشی از سنگ.
روی بشکه های نفت ایستاده بودم
و زمین زیر پایم خالی بود.
بچه گفت :
کفش
و من زدم
بچه گفت:
کلاه
و من زدم.
روی کوهی از طلا ایستاده بودم
و زمین ، زیر پایم خالی بود.
کارفرما گفت:
فردا
صاحبخانه گفت:
همین حالا
ومرا زیر مشت و لگد گرفت.
بچه گفت:
بابا
و من زدم
زنم گفت : نزن
بچه را می کشی.



ماهنامه رهایی زن سری سوم شماره چهل و پنجم


پروین محمدی: باز هم تعریف وارونه ی "امنیت ملی"


منافع ملی ، منافع اکثریت جامعه یعنی صف میلیونی 99 درصدی هاست و دقیقا کسانی که منافع 99 درصد جامعه را به خطر انداخته اند باید به جرم "اجتماع و تبانی به قصد اقدام علیه امنیت ملی" محاکمه شوند.

کسانی که با طرحهای اقتصادی اشان باعث میشوند ، در هر ساعت 150 کارگر اخراج و از زندگی ساقط شده و به صف گرسنگان و بیکاران جامعه بپیوندند

واز همین صف میلیونی بیکاران برای ارزان نگاه داشتن دستمزدکارگران ، نهایت سوء استفاده را میکنند

کسانی که فقط با انگیزه سود بیشتر بی اعتناء به جان انسانها شرایطی در محیطهای کار فراهم میکنند که روزانه پنج کارگر قربانی تولیدشان میشود و جان میدهد

کسانی که میزان دستمزدی برای میلیونها کارگر و معلم وپرستار و ...تعیین میکنند که فقر و گرسنگی را در سفره های آنان نهادینه کنند

کسانی که با تحمیل بیرحمانه ترین استثمار وحقارت به کودکان کار وخیابان متعلق به خانواده های کارگری ثروت نجومی به چنگ میاورند

کسانی که درمان را به گرو گرفته اند تا مرگ را به خانواده های آنان هدیه دهند

کسانی که ...

همگی اینان باید به جرم "اجتماع و تبانی به قصد اقدام علیه امنیت ملی" محاکمه شوند

در سالهای اخیرقانون "اجتماع و تبانی به قصد اقدام علیه امنیت ملی" همانند دیگر وارونگی های این جامعه حربه ای است که علیه کارگران و معلمین و فعالینی بکار میرود که خواهان ابتدایی ترین حقوق انسانی هستند

علیه کسانی که بعد از گذشت بیش از 150 سال از تثبیت روز جهانی کارگر و معلم ،خواهان برگزاری مستقلانه و آزادانه روز جهانی کارگر و روز جهانی معلم هستند

علیه کسانی که در دفاع از معیشت و زندگیشان خواهان برخورداری از یک زندگی با رفاه استاندارد موجود،خواهان ایجاد تشکلات مستقل به دور از وابستگی های جناحی و دولتی ، خواهان کار یا بیمه بیکاری ،خواهان درمان و اموزش رایگان، خواهان توقف کشتار کارگران در محیطهای کار،خواهان لغو قراردادهای موقت و سفید امضا با ساعات طولانی کار،خواهان لغو کار کودک و ...

تمامی این خواسته های ابتدایی و بدیهی بشر امروز ، جرم های 99 درصدی هاست که امنیت و خواب و آسایش یک درصدی ها را به خطر انداخته است.

پر واضح است که از طرف یک درصدی ها ، بمنظور پاپین نگهداشتن مزد و جلوگیری از تعرض اکثریت جامعه ، جرم "اجتماع و تبانی به قصد اقدام علیه امنیت ملی" بگونه ای وارونه تعریف و بعنوان کیفرخواست برای به حبس کشیدن و خاموش کردن صدای 99 درصدی ها بکار رود.

جعفر عظیم زاده دبیر اتحادیه آزاد کارگران و اسماعیل عبدی دبیر کانون صنفی معلمان ایران از رهبران جنبش اعتراضی 99 درصدی ها هستند که به جرم به خطر انداختن امنیت و آسایش کسانی که بر بستر قانون شکنی و تحمیل فقر و فلاکت بر کارگران و معلمان سالیان سال دست به غارتگری زده اند اکنون به حبس های طویل المدت محکوم و در زندان اوین محبوس هستند

طبق بیانیه منتشر شده از طرف این دو عزیز و با خواست خارج کردن اتهام "اجتماع و تبانی به قصد اقدام علیه امنیت ملی کشور" و دیگر اتهامات امنیتی از پرونده های مفتوح کارگران و معلمان معترض و برداشتن اینگونه اتهامات واهی و بیربط از پرونده های خود و دیگر فعالین کارگری و معلمان زندانی از روز دهم اردیبهشت ماه دست به اعتصاب غذای نامحدود خواهند زد.

بیایید با اعتراض به این گونه اتهامات ، شرایط امنیت واقعی را برای اکثریت جامعه تامین کنیم
پروین محمدی

26 فروردین




ماهنامه رهایی زن سری سوم شماره چهل و پنجم




کودکان کار - سحر باباسجلی


تحقيق نشان مي دهد که عواملي چون دیکتاتوری دولتی وسرمایه گذاری نکردن دولت ،نارسايي نهاده هاي اجتماعي کننده اي مثل خانواده و مدرسه، فقر اقتصادي، خانواده هاي کودکان خياباني و ناتواني آنها در انطباق با شيوه هاي زندگي شهرهاي بزرگ، آلودگي و آسيب زا بودن محلات حاشيه شهري، فقدان نظارت کافي از سوي سامان هاي مسئوول، و الگوهاي نادرست کنش متقابل بين شهروندان و کودکان خياباني، همه دست به دست هم داده اند تا پديده کودکان خياباني ( که عمدتا کودکان کار درخيابان هستند)، کماکان به عنوان مشکلي صعب العبور در بسياري از شهرهاي بزرگ کشور خودنمايي کند.و از همه مهمتر عدم مسئولیت پذیری دولت درمقابل جامعه که موجب پدیدهٔ کودکان کار می شود و نمونهٔ بارز آن در جمهوری اسلامی ایران گواهی بر این فاجعه و سوءاستفاده از کودکان در ایران شده است که اینگونه حکومتهای دیکتاتور با نادیده گرفتن حقوق کودکان و اهمیت ندادن از زیر این مسئولیت مثل همیشه شانه خالی میکند.وحتی هیچگونه برنامه ریزی برای کمک به کودکان کار نکرده و نمیکند حکومتی که حتی قابليت پذيرش،پاسخگويی و به عهده گرفتن مسئولیت این معضل را ندارد.

واما وظیفهٔ ما چیست؟

مسئولیت پذیری، مفهومی است که انسان‌ها همواره در زندگی فردی و اجتماعی خود با آن ارتباط دارند. انسان به لحاظ گستره وسیع ارتباط خویش، مسئولیت پذیری زیادی در حوزه‌های مختلف دارد. حوزه‌های مسئولیت پذیری انسان می‌تواند در ارتباط با کودکان، در ارتباط با خانواده، جامعه و محیط زیست تعریف گردد که نسبت به هر یک دارای مسئولیت بوده و وظیفه‌ای بر عهده دارد.

درایران باوجود دیکتاتور عموم افراد جامعه نمی توانند بدرستی جوابگوی وظایف و مسئولیت خویش باشند.

رشد و کمال انسان چه از لحاظ روحی و فردی و چه از لحاظ اجتماعی به مسئولیت پذیری او ارتباط دارد و این امر به رفاه اجتماعی و تسکین روانی افراد جامعه رابطهٔ مستقیم دارد.

حکومتهای دیکتاتوری که بخشی از ثروت مملکت رو برای سرکوب وتداوم خویش صرف میکنند جای برای پرداختن و مبارزه برای کمک به کارگر وکودکان کار نیست .

کودکان کار که با دستمزد نا چیز که حتی فقط به اندازهٔ یک جای خواب و وعدهٔ غذایی این کودکان به بردگی می گیرند و یا سوءاستفاده باندهای قاچاق مواد مخدر از کودکان کاربرای توزیع مواد مخدر به اسارت میگرند

هنگامي كه محيط جامعه نآمن است احتمال كشيده شدن كودكان به آسيب‌هايي كه در كمين آنها وجود دارد زياد مي‌شود. به خصوص كودكان کار و خیابانی بیشتر مورد لطمه قرار میگیرند.ویا سوءاستفادهٔ جنسی از این کودکان روز به روز در ایران افزوده می شود.

کودکان کار در بزرگسالی دچار مشکلات فراوانی می شوند، کودکی نکرده اند، یا بهتر است بگویم کودکی خود را با رنج و درد به خاطر دارند. به دلیل نبود سرپرست او در خیابان امنیت هم ندارد. مورد تحقیر، توهین، تعرض و ..... قرار می گیرد و کودک‌آ‌زاری جسمی، جنسی، عاطفی و روانی همه را تجربه می‌کند.

برای رفع تمام مشکلات می توان به این نتیجه رسید حکومتی که در طی چهار دهه ثابت کرده مثبت که نبوده هیچ حتی نابودکننده و ویرانگر و خطرناک هست واین حکومت کل جامعهٔ بشری به مخاطره می اندازد.

درپایان وتنها راه ریشه کن کردن این نظام فاسد و جنایتکار می باشد 



ماهنامه رهایی زن سری سوم شماره چهل و پنجم



درباره تجاوز و قتل اوزگه جان اصلان - علی رسولی


اوزگه جان اصلان پارسال توسط یک پان ترک مورد تجاوز جنسی قرار گرفت.بعد فرد متجاوز با کمک پدرش اوزگه ی نیمه جان را مثله کرده و سوزاندند.بعد از تحقیقاتی که انجام گرفت مشخص شد که این دو شخص از اعضای فعال گرگ های خاکستری(یکی از احزاب فاشیستی در ترکیه که رسما خواستار کشتار کردها،ارامنه،سریانی ها و دیگر ملیت های موجود در ترکیه است) هستند. دیروز به تاریخ سوم آوریل 2016 در یکی از زندان های مرکزی ترکیه این دو شخص مورد ضربات چاقوی مردی محکوم به 50 سال زندان قرار می گیرند که در پی آن پسر کشته می شود و پدر به شکلی جدی زخمی و اکنون در بیمارستان به سرمی برد.



پدیده ی تجاوز در ترکیه مانند دیگر حکومت های منطقه،بیشتر جنبه ای قانونی و حکومتی دارد.چندی پیش در یکی از مدارس خصوصی مذهبی(وقف انصار ) که رسما توسط حزب عدالت و توسعه(آ ک پ) مدیریت می شود به چهل و پنج دانش آموز تجاوز جنسی شد.و بعد در اظهاراتی وقیحانه یکی از مدیران مربوط به مدرسه اعلام کرد که «یک بار تجاوز جنسی به کودک آسیب چندانی نمی رساند»

این تنها گوشه ی کوچکی از وقایع موجود در ترکیه است.کشوری که فاشیسم تا دندان مسلح جامعه را به اوج بربریت کشانده است.و از رسانه های حقوق بشری و لیبرال،از رسانه های غربی گویا صدای صلح و شادی از ترکیه برمی خیزد.نه کشتاری در کار است نه نسل کشیِ نه این میزان از نقص حقوق کودکان و زنان...

علی رسولی




ماهنامه رهایی زن سری سوم شماره چهل و پنجم




تعريف سياسي سينماي ايران، كدام زن ؟ - جمیله ندایی


1996 women,cinema,politic

نگاه به سينماي امروز ايران چند مشكل اساسي دارد 

یک - جستجو ، تحليل ، و شناخت نشانه هاي مبهم سينماي ايدئولو ژيك و مذهبي ايران 
دو - مشكل اخير پست مدرنيسم 
سه - تحليل و بررسي جديد از ارزشهاي سنتّي و فرهنگي كه در اذهان و رفتارهاي اجتماعي ، حكّ و ته نشين شده است . و حكومت فعلي ، به نحو احسن ازآن استفاده ميكند .


به دو نكته بالا بايد مشكلات اساسي و قديمي در فرهنگ ايران را اضافه كرد .خواست حكومتهاي مستبد، كه همواره ثبت تاريخ به نفع قدرت بوده است . و شاعران و اديبان غير از مدّاحي پادشاهان ، عرصه محدودي براي بيان انديشه داشته اند . گفتن از طبيعت و انسان خيالي ، زبان استعاره را وسعت داده بود . و محدوديت ديني و ممنوعيات جنسي هم نويسنده و شاعر را ازواقعيات جامعه دور ميكرد . مثلاً صحبت از كسي كه عاشقش هستيم از مشكلات اساسي بود و هست . ووقتي از معشوق كلامي به ميان ميآيد به سختي ميشود فهميد طرف زن بوده است يا مرد ؟ دوره هاي كوتاه شرايط دموكراتيك سياسي فرصت كافي به نويسندگان و شاعران نداد كه تكليف خودشان را با (تابوها ) ممنوعيت ها بخصوص ممنوعيت اخلاقي و رابطه زن و مرد روشن كنند . از آغاز مشروطيت تا انقلاب ، تجدّد طلبي باعث شد كه هنرمندان تئاتر و سينما ، بامطالعه و اجراي آثار منتج از مدرنيته ، تا حدودي امكان حضور پيدا كنند . امّا چون حكومت استبدادي بود ، مشكل آزادي و برابري خواهي ، تعريف سياسي پيدا ميكرد وحكومت به بهانهٌ اخلا لگري جلوي كار هنرمندان را ميگرفت . مثلاً نمايشنامه هاي شكسپير ، آنها كه مستقيماً داستان شاهان بود ، مثل ريچارد سوّم ، مكبث ، هاملت ، مشكل سانسور پيدا ميكرد . اما همه آثار ايبسن ، مولير ، چخوف ، پيرآندلّو ، لوركا ، برشت ، آنوي ، بكت ، يونسكو ، و غيره ... قابل اجرا بود . در سينما ، اولين فيلم موُلّف ايران ، جنوب شهر، ساخته فرّخ غفّاري توقيف شد و فيلمهاي ديگر مثل خشت و آينه و اسرار درّه جنّي ساخته ابراهيم گلستان ، آرامش در حضور ديگران ساخته ناصر تقوايي و بسياري ديگر ساخته شدند ، امّا از پخششان جلوگيري شد . اما در تمام اين آثار زبان استعاره بيش از جستجو براي فهميدن شخصيت وجود داشت . مثال مهم در استعاره گويي و كنايه گويي در تئاتر و سينما بهرام بيضايي ست . بيضايي به دليل شناخت عظيم از فرهنگ نمايشي ايران و شرق ، شيوه اش و نوع كارش ، هميشه به نوعي با اسطوره سر وكار دارد . در تئاتر براي ميزآن سن ، يعني حركت و ارتباط هنرپيشه ها بر صحنه ، از تعزيه ، نمايش اسطوره اي ، مذهبي و قديمي ا يران الهام ميگيرد . ودر سينما ، اسطوره ها، اشاره ها و مفاهيم بيشتر مشغله ذهني او هستند تا پيچيدگيها و واقعيتهاي انساني .

بيشتر كساني كه اين روزها به دليل مميزي هاي ابلهانه و متضادّ ، اگاهانه يا ناشيانه راه اورا ميروند ، در بيان نمايشي، چه در تئاتر ، وچه سينما ، زياد موفق نبوده اند. .زيرا آزادي تدريس و درك مفاهيم و اشاره ها كه در فرهنگهاي قديمي وجود داشته اند ميسر نيست . و تقليد ندانسته و بكار بردن سنبليك علايم ، بي آنكه مفهومش حتا بر خود كارگردان روشن باشد ، قابل انتقال نيست . كاربرد اسطوره ها نزد خود بهرام بيضايي چنان كار شده كه اگر خود توضيح ندهد بر كسي روشن نيست . بخصوص چون موضوع زن از ممنوعيات شرعي ست بالكلّ كار و تحليل بر روي نقش زن در آثار بيضايي، در نا مفهومي محض باقي ميماند . در مورد فيلم باشو ، چند فمينيست ، نقش نايي زن فيلم را با اهميت و نمود واقعيت زن تحليل كرده اند . نايي ، نقش خيالي آناهيتا ، الهه روشنايي ست . وارتباطي به زن مستقل و رها شده ندارد. . آناهيتا خود قدرتي آسماني ست كه مظهر خوبي و مادري و شكيبايي ست . اگر خيلي بخواهيم جلو برويم ميتوانيم بگوييم زن خيال بيضايي ست كه مثل همهٌ فيلمسازهاي ميزوژين زن آسماني و خيالي را ميجويند ، چون از زن زميني و مستقل وحشت دارند . چون اين زن ممكن است در رابطه با مرد مقابل خواستهايي را طلب كند . فيلمساز ان ديگري چون كيميايي كه از طريق سينماي كلاسيك آمريكا حرفه و بيان سينمايي را آموخته بود ، سعي كردند با همان ساختمان ، نوعي سينماي رئا ليست ، كه مسايل اجتماعي و مشكل انسان جامعه امروزرا بر رسي ميكند ، بسازند. ، امّا در مورد زن دچار همان ممنوعيت اخلاقي جامعهٌ پدر سالار بودند . زن اجتماعي بهر حال براي آنها زن پاكي نبود . و گرفتاري هميشگي زن مقدّس مادر ، وزن نا پاك فاحشه در تمام آثار سينمايي از آغاز سينما در ايران به چشم ميخورد ، و امروز به طور وحشتناكتر و وخيمتري جريان دارد . وحشت از رابطهٌ جنسي و محروميت از آن در مردان جامعهٌ پدر سالار ما ، چنان نفرتي از زنان بر انگيخته است ، كه جز پيچيدن زنان در حجاب و حذف تصوير آنان و در واقع وجود انساني آنان ، راهي ندارند . تا آنجا كه موج عظيمي از زنان ايراني به نفي وجود خودشان كمر بسته اند و احساس گناه اززن بودن تا آنجا پيش رفته است كه بسياري از زنان مبارز و چپ ما هم زنيت خودشان را انكار ميكنند . مسئله حجاب ، كه اولين نكته اش ، انكار بدن است ، به بهانهٌ مسايل مهم ديگر اجتماعي و سياسي ، فراموش ميشود .سوٌال من اينست

« اگر زن نتواند صاحب تن خود شود ، چطور ميتواند براي آزادي و برابري با مرد ، مبارزه كند .؟ ».

رابطه زن و مرد وفيلم و تحليل اين رابطه چه ميتواند باشد ؟ قبل از پرداختن به رابطٌه زن و مرد بر پردهٌ سينما ، بايد به مسايل فرهنگي ووضعيت روشنفكر و هنرمند در يك حكومت توتاليتر مذهبي اشاره كرد هانا آرنت در تحليلي كه از « شرايط انسان مدرن » منتسكيو دارد ، مي گويد : قوانين وضع شده كه در جامعه عمل ميشود ، تعيين كننده رابطه دو فرد است .

« قوانين بيشتر بر روابط تاُثير مي گذارند ، تا ماهيت حكومت حاكم . كمبودهايي كه در قوانين موجود است . در روابط انسانها هم موُثّر است . دنيا اگر از قوانين بشري خالي شود ، به كوير تبديل خواهد شد . خطر رژيمهاي توتاليتر همين است . هدف اين رژيمها نابودي و تخريب روابط انساني ست . كوير سيستم هاي تو تاليتر از كوير ديكتاتور مستبد بدتر است . كوير فرهنگي كه حاكم مستبد بوجود آورده است ، فضايي دارد كه قابل زندگي نيست امّا براي حركتهايي كه از بد گماني و ترس مردم تغذيه ميشود ، جا يي ميگذ ارد . بدين ترتيب ميتوان گفت فضاي محدودي براي آزادي هست .مثلاً در رژيم شاه ، نمايشنامه كاليگولا نوشتهٌ آلبر كامو به كارگرداني آوانسيان ، وحشت و خفقان فاشيستي را نشان ميداد ، واينكه در چنين شرايطي اصلاً عشق و رابطهٌ عاشقانه بين زن ومرد ممكن نيست . يا اجراي ترس و نكبت رايش سوّم به كارگرداني بيژن مفيد كه گوياي روابط وخيم انسانها با هم ، در شرايط ترور و وحشت بود . مسئولين ساواك هر چند با شك وترديد به اين اجراها مينگريستند و به همهٌ گروه از هنرپيشه و كارگردان و مسئول فنّي مشكوك بودند و كوچكترين حركات مارا زير نظر داشتند و مترّصد بودند كه با كوچكترين لغزشي مارا ببرند به آنجا كه عرب ني انداخت ، اما اجراي چنين نمايشهايي با اميد اينكه به شخص شاه و حكومت بر خورد مستقيم ندارد ، ممكن بود .

امّا رژيم توتا ليتر كه با ترور حكومت ميكند ، نه تنها نابود كننده هر نوع آزادي ست ، بلكه نابود كنندهُ بيان ترس وبدبيني ست و هر حركتي را فلج ميكند . نگاه كنيد به وضعيت وخيم تئاتر امروز ايران . مي پرسيد اهرمهاي حكومت توتاليتر چگونه عمل ميكند ؟اين اهرمها ، روابط انساني را نابود ميكند و با بر انگيختن نفرت و خشم بين انسانها ، كمترين فضاي تنفّس رااز بين ميبرد . رژيم توتاليتر باايجاد يك رابطه آهنين و بسته بين انسانها ، چنان فشاري بر روان و تفكّر آنها وارد مي آورد كه انسانهاي متفاوت ، محو ميشوند و انساني واحد و غول آسا ، يك رنگ و يك زبان ساخته ميشود و بر محيط ، محاط ميشود.

آيا در شرايطي كه مجموع معني مجموع را از دست داده است ، و فضاي بين انسانها نابود شده است ، يعني فضاي باز سياسي و تفكّر از بين رفته است ، ميتوان توقّع داشت كه فرد تنها ، كليد تعقّل را بيابد و در كوير گلي بروياند ؟. اوّلين هدف رژيم توتاليتر ، براي تسلّط كامل بر جامعه ، گوشه نشين و خاموش كردن فرد خلّا ق است . يعني قبل از قدرت گرفتن كامل ، خلّاقيت فرد ي را بايد بكشد.

رژيم توتاليتر بايد تا خصوصي ترين و دروني ترين وجود فرد نفوذ كند و روش اخلاقي و رفتاري اورا تعيين كند.. گوشه نشيني و خاموشي فرد در اين شرايط ، از او انساني افسرده و منفعل مي سازد ، انساني كه از خود اراده اي براي سازماندهي زندگي و سرنوشتش ندارد ، تصميم گيري سياسي و اجتماعي برايش بي معني ست .انسان در چنين جامعه اي ، به پايين ترين حّد انساني سقوط ميكند و كاري كه انجام ميدهد حدّاقل توان اوست ، نه خلّاقيت انساني و همه تواناييش .

زيرا خلّا قيت ، اصلاً قدغن است رژيم امر كرده است كه اميال و خواستهاي اصولي نظام به رشتهٌ تحريرو تصوير كشيده شود و تخطّي از اين اوامر گناه كبيره ، غرب زدگي ، و رفتار روشنفكري ست .

خطر ديگر اين تنهايي تحميل شده ، كه رابطه با ديگري ودرك ديگري و رد وبدل كردن فرهنگي را نفي ميكند ، پناه به افسردگي و بيان الكن و اشفتهٌ افسردگي ست . در هنرهاي جمعي ، مثل فيلم و تئاتر ، نمايش رفتار آدمها و نوع زندگي واقعي خلقها و ملل متفاوت و مختلفي كه دنيا را مي سازند ، ضروري ست .

نمايش پيچيدگيهاي درون و بيرون انسانها ، هويتّ فردي و جمعي را مي سازد . فرهنگ را آدمهاي مختلف و متفاوت ، ميسازند ، اين واقعيتي ست كه نميتوان نفي اش كرد .فرد هم شكل و كاملاً تعريف شدهُ رژيم توتاليتر نه تنها كم كم اعتماد ش از خود سلب ميشود ، ازدنيا هم كناره ميگيرد و ديگر به تغيير آن اميدي ندارد . بحران تفّكر ، حاصل چنين شرايطي ست . آدم محزون فكر ميكند كه عاطل وباطل است و به درد اين دنيا نميخورد . آدم محزون فكر ميكند كه از طرف ديگران طرد شده است .آدم محزون فكر ميكند كه هويتش را از دست داده است . آدم محزون از خود نفرت دارد . همه اين احوالات ، مقدّمه بي مصرف شدن كامل است ، انسان رژيم توتاليتر ، .انساني ست كه ميشود بر او قالب شد . روشي كه نازي ها فهميده بودند و بنياد گرايان ماهم ، دقيقاً ميدانند ، به كدام راه ميروند . در اين شرايط حزن ، انسان نه تنها از حضور ديگري غافل است ، از حضور خود هم غافل و بيگانه ميشود . - در كوير رژيم توتاليتر ، عشق و رابطه عاشفانه كه منوط به كلام است ، به رابطهٌ محدود جنسي تقليل پيدا ميكند.

در كوير ، آدم راضي آن كسي ست كه به همه چيز بي اعتناست ، قدرت عمل را از خود سلب كرده است . نه فكر ميكند ، نه قضاوت ميكند ، نه از چيزي انتقاد ميكند . و در در خدمت ضدّ انساني شدن شرايط است . توتاليتاريسم ، نه تنها انسان را از فهم و زندگي با ديگري ، محروم ميكند ، بلكه از او موجودي فاقد تفّكر ميسازد ، موجودي كه اصلاً نياز فكر كردن ندارد. و در نتيجه نياز عمل كردن هم ندارد .

وقتي جامعه اي از تفّكر محروم ميشود ، ديگر تشخيص خوب و بد ممكن نيست . محروم شدن و رها كردن زندگي سياسي ، رها كردن و پشت كردن به انديشه است . پشت كردن به انديشه ، رها كردن جامعه و سپردن آن به قوانين و رفتار ضدّ انساني ست . درين شرايط چگونه ميشود به دنيايي نو و انساني انديشيد ؟ درين شرايط از كدام رابطهٌ زن و مرد ميشود سخن گفت ؟ درين شرايط ، در رابطه ها فقط سوٌ تفاهم وجود دارد . نفرت از يكديگر بخصوص مردان از زنان و وحشت تنها ماندن تنها مسئله مورد بحث است . مردها فقط حدّاقل رابطه ، يعني رابطه جنسي در چار چوب قوانين اسلامي را ميتوانند طلب كنند . و زنان مطيع و خاموش ، و در نتيجه محزون ، بايد قوانين اخلاقي و عرف وشرع تحميلي راتحمّل كنند . سياست گذار رژيم توتاليتر براي هر امر اجتماعي قوانيني تعيين كرده است ، كه جز از خود بيگانگي و ترس و وحشت از ديگري ، رابطه اي ممكن نيست . براي درمان سوُ تفاهم ها و حزن وفرسودگي موجود ، شايد كمترين توقّع و حركتي كه ميشود به آن اميد داشت ، خواست و رعايت حقوق بشر است.

بايد براي جهاني مبارزه كرد كه انسانهاي برابر و آزاد كنار يكديگر ، بي ترس و وحشت زندگي كنند.

سينما
اما در جامعه يي كه حكومت توتاليتر ساخته است ، چه نوع فيلمي ميشود ساخت ؟ آيا ميشود از آزادي درون و خواست انسانها و پيچيدگي روابط آنها حرف زد ؟ در نگاه و تحليل يك كار هنري نميتوانيم بيان شخصي مان را از ارزشهاي موجود وارزشهايي كه باآن تربيت و رشدكرده ييم رها كنيم .در تحليل كار هنري اگر فقط به فرم و زيبا شناسي محض بينديشيم ، وبيان شخصي مان را، از محيطي كه در آن زندگي ميكنيم ، جداكنيم ، تمام امكانات درك و تاُثير بر تحوّل را از دست داده ايم - يك فيلمساز نميتواند فيلمي بسازد كه ربطي به تفكّر او و ارزشهايي كه در آن زندگي ميكند نداشته باشد . او حتا براي ساختن يك فيلم از يك داستان خيالي ، به ابزار زبان و ارزشهاي جامعه نياز دارد . يك فيلمساز از واقعيتهاي جامعه الهام ميگيرد نه از آسمانها اگر هنرمند فيلمساز يك گوشه از جامعه و فرهنگ موجود را انتخاب ميكند و با تغيير و آب و رنگ دادن به آن ، چيز ديگري ارائه ميدهد ، باز هرچه بخواهد هنر به خرج دهد باز گوشه اي از ذهن خود و گوشه هايي از جامعه يي را كه در آن زندگي ميكند بر پرده خواهد آورد . به چند نكته اشاره كنم . سينما زبان و قوانين خودش را دارد ، هر تركيبي در يك تصوير بيان درون آن مجموع ، يعني فيلمنامه نويس، كارگردان ، فيمبردار ، صدابردار، ، هنرپيشگان ، تدوين كننده ، و گروه فيلمسازي ست . تنها در روابط نا سالم و سلطه جو ، يك نفر ، يعني كاگردان ، مسئول تفكّر فيلم است . در ايران ، به دليل سنّت استبداد ، كارگردانهاي معدودي موفق شده اند كاري گروهي بيافرينند.

سينما ، كه هنر هفتم ناميده ميشود ، به دليل استفاده از ادبيات، تئاتر ، نقٌاشي، شعر و موسيقي و بقيه هنر ها ،از آغاز تا امروز ، به دليل نمايش در سالني بزرگ و تاريك بر ذهن تماشاگر چون نوشتاري مرئي و نامرئي عمل ميكند . سينما در عصر حاضر ، هم وسيله است هم هدف .

هم آموزنده رفتار است ، هم نشان دهنده راه . امّا اگر تصّور كنيم ، كه سينما نمايش واقعّيت يا آينه واقعيتيي ست كه زماني اتّفاق افتاده است يا ميتواند اتّفاق بيفتد ، اشتباه ميكنيم . سينما واقعيت را دوباره بازسازي و صحنه چيني ميكند و با زبان و علائمي كه دارد نا ديدني را ديدني و با ثبت آن تاريخي ميكند.. فيلم هاي آرشيوها، فيلمهاي خبري ، و فيلمهاي مستند ، بر خلاف ادّعا يي كه دارند ، ثبت واقعيت نيستند . در نما گذاشتن و تداوم تصوير ،ساختماني به بيان تصوير ي ميدهد كه مقدار زيادي از واقعيت خود به خود كنار گذاشته ميشود . در عصر حاضر ، سينما در هر امر شخصي و عمومي دخالت دارد و تقريباً ديگرهيچ موضوعي نيست كه نشود ازآن فيلم گرفت يا تبديل به فيلمش كرد يا در يك فيلم مورد بحثش قرار نداد.. سينماي مبارز ، سينمايي كه روزگاري سخت برايش كوشش ميشد ، ديگر امروز به سختي ميتواند در خدمت ايدئولوژي بخصوصي باشد . ، امروز ديگر ، همهُ نشانه ها ، علايم ، و كد ها شناخته شده است .همه تبليغ ، يا ضدّ تبليغ ، تربيت كردن و منافعي كه يك گروه سياسي يا يك ايده سياسي به سينما تحميل ميكرد ، ديگر جايي در سينما ندارد . در واقع سينما ، بيشتر از ايدئولو ژيها عمر كرده است .

( آيا اين به آن دليل نيست كه خود سينما به دليل دخل و تصّرف در واقعيت و تاريخ همه چيز را به روٌيا و توهّم تبديل ميكند.؟ )

سينما ي امروز دنيا موفق شده است ، همهُ نكات مبهم را كشف ، بازبيني و تحليل كند . سينما بر تفكّر ديني اثري عميق گذاشته است .

سينما احكام را دگرگون كرده است . سينما موفّق شده است ، هر امري را وارونه جلوه دهد و شعارهاي دروغ را بر ملا سازد . فناتيسم و باورهاي ديكته شده به طور مضحكي در سينما بر ملا شده اند. سينما به همه چيز شك وترديد دارد ديگر تعيين اصول و شرع و دستورات از بالا ، در سينما عملي نيست . تماشاگر سينماي امروز ، جلوي پرده ، با تمام ميل و توانش در حادثه و داستان روي پرده شركت دارد . تماشاگر ، نه تنها همراه ، بلكه عا مل موٌثّر و عمل كننده يك فيلم است . با شروع فيلم ، ديدن آنچه بر پرده ميگذرد ، فرو رفتن در روٌيا و داستان است . آدم آرزو ميكند جاي يكي از قهرمانهاي فيلم قرار بگيرد .. امّآ كم كم روُيا ادامه پيدا ميكند و خواست عميقتر ميشود و ميل اوّل تبديل به خواست و نياز شديد ميشود . عشق به سينما اين طوري تماشاگر را گرفتار ميكند .و لذّت حاصل از آن ، چنان است كه تماشاگر ، با آگاهي به اينكه همه اين روُيا فريبي بيش نيست و واقعيعت ندارد ، چنان ميل اسارت شديد است كه ميخواهد با تمام وجود ، اسير آن دام و بعد اصلاً خود دام شود .

سينماي ايدئو لوژيك با تعيين كردن رابطه هاي بر پرده و ممنوعيت ها ، در واقع براي روُياها و نيازهاي همه انسانها، مي خواهد تصميم بگيرد.. سينما ، با اينكه نتيجه خلاقيت كارگروهي ست ،

( فيلمنامه نويس ، گارگردان ، فيلمبردار ، صدا بردار ، بازيگر ، تدوينگر ، صدا گذار)

حتا ميشود گفت : بر خلاف هدف هر ايدئولوژي سياسي كه جمع را در نظر دارد ، هنر جمعي هم نیست .
و حتا وسيله ارتباطي جمعي هم نيست . فيلم با تما شاگر به تنهايي و متفاوت با ديگري رابطه بر قرار ميكند . تمام فعل و انفعال فيلم ديدن و تاُثيري كه بر شخص ميگذارد ، تاُثير بر درون ، و بر بطن شخصيت يك فرد است . فيلم با تماشاچي ها ، يكي يكي و جدا جدا رابطه بر قرار ميكند و در واقع در خلوتِ دو به دو . بين فيلم و شخص ، تما شاگر عضوي از بازي بزرگ است و آنچه بر پرده ميگذرد ، تجربه درون و فكري تماشاگر هم هست .بدين ترتيب پرده و آنچه بر آن است دو معنا دارد ، آنچه بر پرده عيان است و آنچه پرده پنهانش كرده است .در اين دو گانگي معاني ، دخل وتصرّف مشكل است و استفاده آگاهانه و معقولانه براي تبليغات تفكّر خاصّ بي معني ست و عملي نيست و خيلي اوقات اثر عكس دارد. . چون پيام فيلم به دوست و دشمن يكسان منتقل ميشود . يك فرد در مقابل يك فيلم اصلاً جبهه اي ندارد .ممكن است قهرمان خوب همانقدر محبوب شود كه قهرمان بد . هيچكس نميتواند از قبل تعيين كند كه تماشاگر كدام طرف را خواهد گرفت ، در تاريخ سينما شياطين و غولهاي زيادي داشته ايم كه محبوب واقع شده اند . نقشهاي زنان ، هميشه براي لذّت و ذهن مردان نوشته شده و بازي شده است . امروز زن ايده آل جمهوري اسلامي ، ايده آل مردان ديگري كه تفكّر متفاوتي هم دارند ، هست .

مثل فيلم زير درختان زيتون ساختهٌ كيارستمي

خميني ، سياستگزاران فرهنگي ايران ، بعضي از مردهاي مبارز كمونيست ، بعضي از زنان خود باختهٌ طرفدار پدر سالاري ، همه ، با يك نگاه ، زن مطيع وپارسا ، زن خاموش و روستايي و قابل تصاحب را دوست دارند .

با توجّه به نكتهٌ بالا ميتوانيم بگوييم سينما هنر دموكراتيك است .
در فيلم ام ساخته فريتز لانگ ، رل قاتل بچّه ها را يك هنرپيشه مشهور پیترلور بازی میکند. نوع ميزآن سنِ فريتز لانگ و بازي پيتر لور چنان است ، كه در صحنه آخر كه به نوعي دادگاه خلقي براي قاتل تشكيل شده است ، تماشاچي نميداند به كه راٌي بدهد ؟

تماشاچي نميداند بايد جامعه اي چنين خشن و گسيخته را محكوم كند ، يا مردي كه مريض رواني ست و چنين جامعه يي اورا به وجود آورده است ؟ و هرگز نخواهیم فهمید تماشاچی در درون خودش به که رای خواهد داد ؟

با توجّه به اهميت تماشاگر ، فيلم ايدئولوژيك گاهي به توهّمات ذهني واميال خفته و دروني اوجواب ميدهد . به اين دليل بسياري فكر ميكنند سينماي ايران در شكل اسلامي اش پيشرفت زيادي كرده و زن سكسي قبلي كه معمولاً فاحشه بود ، امروز با چارقد و چاقچور زن روٌيايي همهٌ مردهايي ست كه آرزويش را دارند .

نسرين بصيري در سخنراني اش در كنفرانس بنياد پژوهشهاي زنانِ پاريس ، معتقد بود با حذف زن سكسي در سينماي ايران ، زنان به نقشهاي جديدي دست يافته اند . فقط نگاه كوتاه و سرسري به هر كدام از فيلمهاي بعد از انقلاب نشان ميدهد كه زنان همان رل قديمي و هميشگي شان يعني مادر نمونه و زن خانه دار را دارند . و جز راضي كردن مرد مقابل و مسئولان رژيم نقشي برايشان نوشته نشده است .از زنهاي اسطوره اي و ذهني بهرام بيضايي بگذريم . امّا همين سينما كه آرزوي ديني شدنش را دارند ، چون روٌياي آنها كه به وسيله سينما ميخواستند انقلاب كنند ، به كابوس تبديل شده است . چون بازي سينما ، اعتماد به نفس دادن به تماشاچي ست . نه مريد و برده كردن او .

زن و سينما
در مورد نقش زن در سينماي امروز ايران ، چند سوٌال مطرح ميشود :

سوٌال از بازيگران زن :

آيا زنان هنرپيشه با نقشي كه بازي ميكنند ، هم ارز هستند ؟ آيا نقشي كه به آنها محوّل شده آنها را از انسان بودنشان تنزّل داده است ؟. آيا شباهتي بين زندگي شخصي و نقش روي پرده هنرپيشگان زن وجود دارد ؟ آيازنان بازيگر ، بر پرده تقدير اجباري و سرنوشت زن ايراني را بازي ميكنند ؟ آيا زن هنرپيشه ميتواند مهر شخصيتي و درك خودش از نقش را، بر نقش بزند ؟ آيا ميتواند نقش را چنان بپيچاند كه نقش ديگري جز آنچه براوتحميل كرده اند ، بيافريند ؟ آيا ميتواند در خفاي نقش ، دور از چشم سانسورچيان و كارگردان مرد يا گارگردان زني كه خود مجبور به اطاعت كوركورانه وانديشه مردانه است گوشه يي از شخصيت مستقل زني را بگنجاند ؟ آيا ميتواند به زن تماشاچي درد اين زن نمايشي و فرمايشي را كه نه اوست و نه زني كه در جامعه پدر سالارانه و مردانه ، گم شده است ، نشان دهد ؟ آيا زن بازيگر ، حتا در لحظهُ نايابي در يك نما از فيلم ميتواند نكته اي از درون انساني خودش ، يا نقش را بنماياند ؟

- مي دانيم بازيگراني ازين دست كه ميتوانند به اين نكات آگاهي داشته باشند ، يا چون سوسن تسليمي بالكّل ممنوع البازي شده اند يا چون گلچهره سجّاديه و فهيمه راستكار و چند تن ديگر به بازي در محدودترين نقشها محدود شده اند . و متاُسّفانه بازيگران جوان كه اصلاً تربيت بازيگري ندارند متاُسّفانه كارشان در سطح نقشي كه به آنها محّول شده باقي ميماند.

. سوٌال از تماشاگر زن :

آيا تماشاگران زن ، چون تماشاگران مرد ، ارزشهاي پيشنهاد شده بر پرده را مي پذيرند و از آن لذّت ميبرند ؟ آيا در مقابل آنچه به آنها ارائه ميشود برانگيخته ميشوند و عكس العمل نشان ميدهند؟ آيا زنان هم درين تنفّر همگاني

از نقش زن كه دايم تبليغ و عمل ميشود شريكند ؟

آيا زنان در موفقيت يا شكست يك فيلم و ارزشهايي كه پيشنهاد ميكند تاُثير دارند ؟

كافي ست به نشريات زنان و مباحثش نظري بيندازيم . در نشريات زنان قرار است كه ببينيم ، زنان خودشان ، كدام جا ؟ كدام نقش ؟، كدام هويت ؟، كدام تغيير احتمالي؟ را در زندگي شخصي و اجتماعي شان ، طلب ميكنند ؟

متاٌسّفانه عميقتر كه نگاه كنيم ميبينيم ، به هر دليل ، از غر زدن خجولانه ، وتاٌييد آنچه هست ، پيشتر نميروند . سوُال آخر چه رابطه ُ متقابلي بين تماشاگر و فيلم وجود دارد ؟ چطور ميشود اين نكات مخفي و پنهان فيلم را كه بر ذهن و درون تماشاگر اثر ميگذارد پيداو تحليل كرد و براي تغييرش كوشيد ؟ آيا سينما فقط ظبط كننده روابط است يا اصلاً در روابط انسانها و بخصوص در رابطه و اقعي زن و مرد تاُثير ميگذارد ؟ اگر از تغيير و تحوّل سينما بحث ميكنيم ، بايد ببينيم سينما در كدام جهت تغيير يا تحوّل پيدا كرده است و ميكند ؟ آيا جواب زنان و مردان به اين سوُالها متفاوت است ؟ بايد ديد آيا زنان و مردان تعريف متفاوتي از تغيير و تحوّل دارند ؟

كسي كه از فيلم ديدن عشق ميكند ، نميتواند به اين نكات بي اعتنا بماند . اگر نگاهي به نمايش فرم وبدن زن و لباسهايي كه در تاريخ سينماي ايران روز به روز پوشيده است ، بيندازيم ، استفاده سياسي قدرت حاكم با تفكّر پدر سالارانه از زن را ميبينيم . درين زمينه هنوز درباره فيلمهاي ايراني كار نشده است . به دليل اينكه در هيچ زمينه فرهنگي هنوز بحث و تحليل ، از نگاه و ارزشهاي پدر سالارانه رها نشده است . يكي از مشكلات اساسي پدر سالاري ، باز سازي دايمي رابطهُ پدريت غاصب است .

هنوز درايران فاصله سنّي خيلي زياد بين زن و مرد براي ازدواج حلّ نشده و اصلاً هنوز به سوُال گذاشته نشده است . با اينكه در سنّت ، زنا با محارم ممنوع است ، ازدواج مردي که با دختري ، گاهي حتّا جوانتر از دخترش ازدواج ميكند طبيعي است . و بخصوص رفتار پدرانه مرد با زنش هم كاملاً طبيعي و معمولي ست .

ما هنوز بحث لذّت جنسي با بچّه را كه از نكات مهّم رابطهٌ دو انسان است ، حتّا در خلوت نميتوانيم مطرح كنيم اگر كمي دقيقتر به اين تفّكر پدرسالارانه سازماندهي شده نگاه كنيم ، ميبينيم موضوع فيلمها و روابطي كه در آن جريان دارد فقط از سنّت قديمي و هميشگي پدرسالاري در ايران سرچشمه نميگيرد ، بلكه بيش از سنّت، از تفكّر جديد ضّد زن و ارتجاعي مذهبي ، كه روز به روز با زن ستيزي بيشتر ، بر همه چيز چنگ انداخته است ، همراه و هم آهنگ است .

همه فيلمسازان از زن و مرد همراه با سياست گذاران فرهنگي ، ارزشهاي قدرت پدرسالارانه را در شكل و اخلاقِ فئودالي ، و نظمِ سرمايه داري و هويت ملّي و ناسيوناليستي ، نه تنها بيان ميكنند ، بلكه كم كم بر ذهنها چنان حاكم كرده اند كه كمتر كسي خطر و تهديد آهسته ، آهسته و خفته ُ ضدّ انسان كردن انسان را ميبيند .

همگوني و هم انديشي ، تنها كوشش سياستگذاران فرهنگي ايران است .

- امّآ اگر فقط به داستانهاي فيلمهاي امروز نگاه كنيم ، با تمام فشارها و ارزشهايي كه به فيلمساز ، تحميل ميشود ، ميتوانيم بگوييم كه بايد اين داستانها كه تبديل به فيلم ميشود ، ربطي هم به اوضاع فعلي داشته باشد. يك روزي اين داستانها به تاريخ خواهد پيوست و سندي براي مطالعه وضع فعلي و تفكّر حاكم بر جامعه فعلي خواهد شد . من فكر ميكنم تغييرات سياسي اساسي بعد از انقلاب ، يعني تغيير حكومت ديكتاتور به حكومت توتاليتر ، بر بيان سينمايي و داستانهايي كه تعريف ميكنند اثر اساسي گذاشته است .و تخيلات و تعريف فيلمسازان هم تغيير كرده است .

- آيا آنچه بر پرده ميبينيم ، نتيجه فشاري ست كه بر مردم وارد شده است ؟ فشاري كه در زندگي روزانه و تطبيق خود ، با شرايط تحمّل ميكنند ؟ اگر بگوييم سينما نشاني از واقعيت جامعه ندارد ، پس بايد بگوييم كه ربط به ذهنيت و تخيلات آدمهايي كه فيلمها را ميسازند دارد ؟ اما گفتيم ، نهاني ترين امر خصوصي وعمومي ترين مسئله اجتماعي از طريق ذهن فيلمساز بهم ربط پيدا ميكند . نكته شگفت انگيز اينكه ، انچه در داستانهاي فاميلي فيلمها روي ميدهد وآنچه در جامعه ميگذرد ، همه تاكيد كننده ارزشهاي پدرسالار است . آن روابطي كه بين ولي فقيه و دولت ميگذرد ، بين آدمهاي جامعه و زن و مرد هم ميگذرد . به معناي ديگر آنكسي كه فيلم را ميسازد و آنكس كه فيلم را تماشامیکند ، اگر نخواهيم بگوييم جوّ سازي فرهنگي و تاُثير آن، مغبون و شيفته و فريفتهُ گفتار و پندار و كردار ارزشهاي پدر سالاراست .

ارزشهايي كه در زندگي فردي و اجتماعي چنان خانه كرده اند كه بدون آنكه متوجّه باشيم ، مدافعش هستيم . نكته ديگر اينكه تمام فيلمها ، سازاندگانشان چه زن باشد ، چه مرد ، درهمان ارزشهاي پدرسالار ، نگاه مردانه راگاهي با مهرباني، و گاهي باتحقير و خشونت اعمال ميكنند.. و راه ديگري هنوز پيشنهاد نشده است

مشكل اساسي تحليلِ سينماي ايران و نقش زن در آن ، مشكل تمام تابوها و ممنوعيت هاي اخلاقي يي ست كه در جسم وجانمان لانه كرده است . چون هنوز ماخود را از طبيعي بودن و معمولي بودن اين روابط نجات نداده ايم . فرهنگ ما هنوز براساس اين ارزشها عمل ميكند . تا رابطه ها به صورت سوء تفاهم باقي ست ، ازهمين روابط طبيعي ارزشها ي رژيم توتاليتردفاع خواهيم كرد و زاويه ديدمان در همين حدود ، محدود خواهد ماند . - اين گسيختگي كه در روابط زن و مرد ديده ميشود ، پس زمينه اي تاريخي دارد .بايد با نگاه دقيق و شكافتن كدهاي پنهان و پيداي آن ، به بحث و تحليل پرداخت و به شيوه يي ديگر و واقعاً دموكراتيك ، خواهان تغييرشان شد .

1- نگاه كنيد به خاطرات زندانيان سياسي و سعي حاج داود ها در شكستن و عوض كردن هويت انساني زندانيان

2 - خميني دريكي از نطقهاي اوليه خود گفت » روشنفكران در حكومت اسلامي سه راه بيشتر ندارند ، يا از مملكت بروند ، يا خفه خون بگيرند ، يا خود كشي كنند ؟ « جالب است كه نكتهٌ آخر موضوع فيلم آخر كيارستمي ست . او با انتخاب اين موضوع با خميني اختلافي ندارد ، چون هميشه گفته است در هر شرايطي همين فيلمها را ميسازد . كيارستمي با ساختن اين فيلم ، هر چند كه نظر سانسورچيان را رعايت كرده است ، امّآ حقيقت خرد شدهٌ خويش به عنوان روشنفكر، در يك حكومت توتاليتر راهم بيان ميكند .

3- نگاه كنيد به مباحث نشرياّت ايران در بارهٌ صيغه ، ترويج فحشاي قانوني و .ضرورت صيغه براي حفظ اخلاق جامعه .

4- در ميز گرد زندانيان سياسي در كنفرانس هشتم بنياد پژوهشهاي زنان ايران ، خواست زندانيان حاضر در جلسه ، لغو شكنجه و اعدام و زنداني عقيدتي بود .

5- رومن جاكو بسون 1928. ص 57

6 - لوسين گلدمن 1971 . ص 62 7

- كريستيان متز 1973. ص 60 8 -

9- واروژ كريم مسيحي با فيلم « پردهٌ آخر » بهروز افخمي با فيلم « عروس » و محمّد رجب نيا « به خاطر همه چيز ».

كه كريم مسيحي و رجب نيا ، موفق نميشوند فيلم ديگري بسازند و بهروز افخمي بالكلّ شيوهٌ كارش را تغيير داده است .

در فيلم ماديان كه اوايل انقلاب ساخته شده است . به گفتهٌ بازيگر فيلم سوسن تسليمي داستان فيلم را عوض كردند و مسئول ايده لوژيك در تمام جلسات فيلمبرداري حضور داشت . داستان فيلم حكايت مادر بيوه ايست كه دو بچّه دارد و برادر او كه سرپرست خانواده است ، براي بهبود شرايط مالي خانواده دختر نا با لغ خواهرش را بر خلاف ميل او ، به عقد مردي شصت ساله در مي آورد . آخر فيلم ، دختر بچّه پس از يك سال ، با يك بچّه به بغل به ديدن مادرش ميرود . مادر كه آيندهٌ دختر كوچكش را سياه ميبيند ، در سكوت بايد اين شرايط را تاٌييد كند و خوشحال باشد ( به خواست سانسورچيان عقيدتي ) به تعريف سوسن و كارگردان فيلم علي ژكان ، فيلمبرداري اين صحنه دردناكترين لحظهٌ كار آنها بوده است ، چون هيچكدام به آنچه انجام ميداده اند ، اعتقاد نداشته اند . داستان اصلي فيلم برملا كردن و زير سوٌال بردن شرايط ازدواج و معاملات پولي بر سر بدن زن و دختر بچّه ها بوده است .

10 - منظورم نشريات داخل كشور است . اين نشريات براي توجيه شرايط زنان ايران بيشتر وقتها مطالبي از وضعيت زنان در كشورهاي غربي چاپ ميكنند كه ثابت كنند ، فقط شرايط فكر شده در اسلام سياسي نجات دهندهٌ زنان جهان است . 

نگاه كنيد به مطلب من ، سينماي ديني انقلاب اسلامي ، سايهٌ واقعيت . شماره 6 سينماي آزاد. در اين مقاله مفصّل به تحليل فيلم » روسري آبي « ساختهٌ رخشان بني اعتماد پرداخته ام . فيلم داستان يك كارخا نه دار است كه در غياب دختر كوچكش ، شبها در رختخواب به ياد او بالش را بغل ميكند و حرفهاي عاشقانه ميزند و در نتيجه ،دختر كارگري را كه همسّن دخترش است صيغه ميكند تا ميل جنسي را كه به دخترش دارد با دختر ديگري به همان سنّ رفع كند . بد فهمي ازين فيلم تا آنجا پيش رفته است كه منتقدين فكر ميكنند اين فيلم دربارهٌ دختر كارگر است . و تا آنجا كه سردبير نشريهٌ مجّله ٌ زنان خانم شهلا شركت مدّعي ميشود دختر كارگر براي تغيير شرايط مالي اش و كار كارگري بهتر است صيغهٌ اين حاج آقا شود . و در واقع تن فروشي زن و بخصوص تن فروشي دختر هاي جوان را توصيه ميكند .

12- يادمان باشد كه آقاي خاتمي رييس جمهور جديد ، وقتي وزير ارشاد بود ، خودش چنان گرفتار سياستهاي فرهنگي شد كه با وجود سر سپردگي به رهبر و اسلام سياسي مجبور شد استعفاء بدهد .در مورد هم انديشي و همگوني ، حوزهٌ انديشه و هنر اسلامي، دايم كنفرانس و سمينارِ هم انديشي تشكيل ميدهد . اخيراً خانم فاطمهٌ رفسنجاني ، مسئول انجمن همبستگي زنان ، با كمك يونسكو ، سميناري سه روزهٌ هم انديشي بين المللي ، در مورد نقش زن در سينماي معاصر تشكيل داد. گزارشي دست و پا شكسته و مقالاتي بيش از حدّ همگون طلب و توتاليتر پسند . در شمارهٌ دهم نقد سينما ، كه از انتشارات حوزهٌ انديشهٌ اسلامي ست ، چاپ شده است . جالب است كه تعريف شركت كنندگان فرانسوي از سمينار كه در پاريس ملاقاتشان كردم و فرمايشات خانم رفسنجاني ومجلّهٌ نقد فيلم از زمين تا آسمان فرق دارد . مسئولين مجلّه و خانم رفسنجاني در مردم فريب و همگون انديشي تا آنجا پيش رفته اند كه از قول كاترين بريا ، كه به عنوان زن فيلمسازي كه از نگاه زنانه ، اروتيسم ، يعني صحنه عشق ورزي را در فيلمهايش مطرح ميكند ، نوشته اند ، » بايد مرز مشخًصي براي اخلاق تعيين كرد « در حالي كه تمام بحث او فرق پورنوگرافي و اروتيسم است .درين مورد مفصّل در مطلب ديگري كار كرده ام.

13- در فيلمهاي فرانسوي ، زمان اشغال نازيها ، شاهان و مردان بر سر قدرت ، نشانه هاي قدرت پدرسالار ، نا توان ، بي عرضه و بي كفايت بودند و كار زنان خارج از خانه به دليل غياب مردان تشويق ميشد امّا درست بعد از جنگ ، زن مستقل و كارآمد در جامعه براي جامعه پدرسالار خطرناك جلوه داده ميشد. . و مردان دوباره به نقشهاي قهرمانه و پدرانه شان برگشته بودند .

نرم و آرام ، كيارستمي ، خشن و فاشيست ، مخملباف اين متن را سال 1996نوشته ام

جمیله ندایی 





ماهنامه رهایی زن سری سوم شماره چهل و پنجم





عنوان مقاله : خشونت مقدس بخش اول - مرتضی موسوی


جهاد یعنی چه؟

واژه ی جهاد همچون بیشتر واژه هایی که در فقه و اصول اسلامی در مورد آنها بحث میشود دارای یک معنی لغوی و یک معنی اصطلاحی است معنی لغوی جهاد در پارسی «تلاش، تکاپو، و جنگ» است. معنی مصطلح قرآنی جهاد نیز تلاش و تکاپو برای رسیدن به یک هدف است و رایج ترین تعریف جهاد با توجه به آیات قرآنی «جنگ در راه الله» است. جهاد ممکن است معنی غیر اسلامی و ضد اسلامی نیز داشته باشد یعنی ممکن است به تلاش مخالفان اسلام علیه اسلام نیز جهاد گفته شود (هرچند معمولاً کم پیش می آید که از جهاد برای رساندن این منظور استفاده شود)، لذا از نگر اسلامی جهاد لزوماً باری مثبت ندارد، گرچه معنی رایج آن اغلب بار مثبت دارد. مثلاً در آیه زیر از واژه جهاد بصورت منفی (از نظر اسلامی) استفاده شده است:

سوره لقمان آیه 15

وَ إِنْ جاهَداکَ عَلى أَنْ تُشْرِکَ بِی ما لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ فَلا تُطِعْهُما وَ صاحِبْهُما فِی الدُّنْیا مَعْرُوفاً وَ اتَّبِعْ سَبِیلَ مَنْ أَنابَ إِلَیَّ ثُمَّ إِلَیَّ مَرْجِعُکُمْ فَأُنَبِّئُکُمْ بِما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ.

و هرگاه آنها تلاش کنند (در این راه جهاد کنند) که موجودی را شریک من قرار دهی که از آن آگاهی نداری (بلکه می‏دانی باطل است) از آنها اطاعت مکن، ولی با آنها در دنیا به طرز شایسته‏ای رفتار کن، و پیروی از راه کسانی بنما که به سوی من آمده‏اند، سپس بازگشت همه شما به سوی من است و من شما را از آنچه عمل می‏کردید آگاه می‏کنم.

واژه جهاد و مشتقات آن در حدود 32 بار در قرآن آمده است (1) و همانطور که گفته شد رایج ترین معنی آن جنگ در راه الله است. در قرآن از واژه های دیگری نیز برای جنگیدن استفاده شده است، مثلاً از واژه های «قتال و مقاتله، حرب و محاربه» نیز استفاده شده است که این واژه ها کاملاً خنثی هستند یعنی میتوان آنها را هم بر علیه اسلام و هم له اسلام استفاده کرد. بنابر این منظور از جهاد در این نوشتار همان تعریف مصطلح و رایج آن یعنی جنگ در راه الله و در دفاع از اسلام است.آیا مسلمانان دعوت به جهاد میشوند؟

فراخوان قرآن از مسلمانان به جهاد کردن در بسیاری از آیات این کتاب صورت گرفته است. بیهوده نیست اگر گفته شود اساساً هدف پیامبر اسلام از علم کردن اسلام جمع آوری آدمکش ها و تشکیل لشگر برای فتح و غارت اعراب بادیه نشین و بعد هم انجام همان کار در حق همسایگان شبهه جزیره عربستان بوده است. حجم سنگینی از قرآن را آیاتی تشکیل میدهد که مسلمانان را دعوت به حرب، قتال و جهاد میکنند، کمتر موضوعی است که قرآن اینقدر آیه به آن اختصاص داده باشد.

این حجم سنگین تبعاتی را نیز به همراه داشته است، شاید به این نکته توجه کرده باشید که بسیاری از تفریحات، هنر ها و سرگرمی ها در اسلام به شدت تحریم شده اند، مثلاً شرابخواری، شطرنج، موسیقی، رقص، نقاشی، مجسمه سازی و غیره. البته با پیشرفت علم، انسانگرایی و عقلانیت، فشاری بر مسلمانان وارد آمده است که در نتیجه آن بسیاری از این احکام منسوخ شده اند و باقی مانده آن احکام نابخردانه و الهی نیز قهراً به همین ترتیب بزودی منسوخ خواهند شد اما برای مسلمانان اولیه این کارها بگونه ای بسیار جدی حرام حساب میشده است و از یک مسلمان هرگز انتظار نمیرفت که چنین کارهایی کند. مثلاً در نوشتارهایی که از شیعیان علیه یزید بن معاویه نوشته اند، بسیار دیده میشود که «آن ملعون شطرنج بازی میکرد»!. دلیل این احکام احمقانه چیست؟ کدام آدم عاقلی ممکن است رقصیدن را نکوهش کند؟ پاسخ بسیار ساده و روشن است، پیامبر اسلام بدنبال تشکیل یک پادگان نظامی بوده است و معمولاً در هر پادگان نظامی این کارها جلف و مزاحم نظم گیری ارتش و پادگان بوده و هست. نقاش و موسیقی دان و رقاص را معمولاً در پادگان ها جایی نیست. از همین رو است که پیامبر اسلام هرچه بیشتر سعی در میلیتاریزه کردن جامعه اسلامی داشته است و این کار او بر روی قوانین اسلامی نیز تاثیر مستقیم و شگرفی داشته است. هنوز هم ائمه جمعه وقتی نماز میخوانند سلاح به دست میگیرند تا نشان دهند که اهل جنگیدن هستند، بر هر پدر مسلمانی واجب است که جنگیدن را به فرزندش بیاموزد. در احادیث آنقدر برای توصیه جهاد حدیث وجود دارد که واقعاً ذکر آنها دشوار است، اما بعنوان نمونه از احادیث معروف نبوی که میتوان تقریباً در هر مجموعه حدیثی یافت از این قرار است:

نهج الفصاحه شماره 576 و 1329

انًّ ابواب الجنه تحت ظلال السیوف

براستی که درهای بهشت زیر سایه شمشیر هاست.

نهج الفصاحه شماره 1619

ذروه سنام الاسلام الجهاد فی سبیل الله لا یناله الا افضلهم.

اوج مسلمانی جهاد در راه خدا است که جز مسلمانان برجسته بدان نرسند.

نهج الفصاحه شماره 2250

لقیام الرجل فی الصف فی سبیل الله عز و جل ساعه افضل من عباده ستین سنه.

یک ساعت ایستادن مرد بصف در راه خدا از شصت سال عبادت بهتر است.

نهج الفصاحه شماره 2564

ما من جرعه احب الی الله من جرعه غیظ کظمها رجل او جرعه صبر علی مصیبه و ما من قطره احب الی الله من قطره دمع اهرقت من خشیه الله و قطره دم اهریقت فی سبیل الله.

هیچ جرعه ای نزد خدا از جرعه خشمی که مردی فرو برد یا جرعه صبری که بر مصیبت نو شده محبوب تر نیست و هیچ قطره ای در نزد خدا از قطره اشگی که از ترس خدا ریخته شود یا قطره خونی که در راه خدا ریخته شود محبوبتر نیست.

اما در پاسخ به اینکه آیا در قرآن نیز مسلمانان دعوت به جهاد میشوند یا نه، ابتدائاً پرسش دومی را مطرح میکنیم، آیا مسلمانان وظیفه دارند روزه بگیرند؟ حتماً اگر خود شما نیز مسلمان بوده اید و یا هستید و یا با مسلمانان مراوده دارید خوب میدانید که روزه گرفتن در اسلام چه اهمیت و ارزشی دارد. به مسلمانان در آیه زیر دستور به گرفتن روزه داده شده است.

سوره بقره آیه 183

یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُتِبَ عَلَیْکُمُ الصِّیامُ کَما کُتِبَ عَلَى الَّذِینَ مِنْ قَبْلِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ.

ای افرادی که ایمان آورده‏اید، روزه بر شما نوشته شد همان گونه که بر کسانی که قبل از شما بودند نوشته شده، تا پرهیزکار شوید.

به ترکیب و لحن این آیه دقت کنید، عبارت «کتب علیکم ال….» (بر شما …. را واجب کردیم/نوشتیم) از محکمترین حکم های الهی است، یعنی هرگاه این عبارت به کار میبرد بنا به نظر مفسرین قرآن الله به مسلمانان بگونه ای بسیار قطعی و محکم دستور انجام آن عمل را میدهد و انجام آن عمل بر مسلمانان واجب است، از همین رو است که روزه نگرفتن در اسلام مکافات سختی دارد. حال چند صفحه بعد تر در همان سوره به آیه زیر برخورد میکنیم:

سوره بقره آیه 216

کُتِبَ عَلَیْکُمُ الْقِتالُ وَ هُوَ کُرْهٌ لَکُمْ وَ عَسى أَنْ تَکْرَهُوا شَیْئاً وَ هُوَ خَیْرٌ لَکُمْ وَ عَسى أَنْ تُحِبُّوا شَیْئاً وَ هُوَ شَرٌّ لَکُمْ وَ اللَّهُ یَعْلَمُ وَ أَنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ.

جهاد در راه خدا، بر شما مقرر شده، در حالی که برایتان ناخوشایند است. چه بسا چیزی را خوش ‍ نداشته باشید، حال آنکه خیر شما در آن است. و یا چیزی را دوست داشته باشید، حال آنکه شر شما در آن است. و خدا می‏داند، و شما نمی‏دانید.

حال باید برای شما روشن شده باشد که جنگیدن و قتال کردن در اسلام چقدر برای مسلمانان اهمیت دارد یا باید داشته باشد، دقیقاً به همان اندازه که نماز و روزه اهمیت دارند. در همان سوره و با همان لحن و با همان عبارتهایی که بر مسلمانان روزه گرفتن واجب شده، قتال کردن و شرکت در جهاد نیز واجب شده است، یعنی این دو به یک اندازه از نظر الله اهمیت دارند.

اما دعوت مسلمانان به جهاد به این آیه بسیار محکم محدود نمیشود، در بسیاری از آیات قرآن مسلمانان به جهاد دعوت میشوند. در قرآن مسلمانان به دو گونه برای جهاد تشویق میشوند، یکی پاداش اخروی است و دیگری غنیمت هایی است که از چپاول دشمن بدست می آورند، به این شیوه اصطلاحاً تبشیر (بشارت دادن، مژده دادن) گفته میشود، در هردو این گونه ها مسلمانان برای سود مادی خود باید و پاداش الهی دست به جهاد بزنند.



ماهنامه رهایی زن سری سوم شماره چهل و پنجم






نگاهی مختصر - از فرهنگ مرد سالاری تا افکار زن ستیزی زنان - سحر صامت


چند روز پیش در محل زندگی ام برای دریافت غذای ظهر " ناهار " رفتم. تعدادی از هموطنان و همزابانانم که تازه وارد این کشور شده اند با زبان این کشور آشنا نیستند و من هم هر از گاهی که بتوانم و تا جایی که می توانم به کمکشان می شتابم. همان روز قبل از اینکه غذا بگیرم دو خانم هموطنم از من کمک خواستند آنها را کمک کردم و نوبت نفر بعدی رسید. پس از ختم کمک و دریافت غذا من و یکی از خانم های کشور همزبان به سمت در خروجی می رفتیم. آن دو خانمی که در اول حرف آنها را برای مسوول توزیع غذا ترجمه کرده بودم دم در غذا به دست ایستاده بودند. خانم همزبان و من هم به ترتیب به سمت در حرکت کردیم من چند قدم عقبتر بودم به محض رسیدن ما به آنها و شروع به احوال پرسی یکی از زنان مسن به سمت " م " آمد و بی دلیل به وی حمله کرد و یقه ی " م " را پایین کشید . او که رنگش پریده بود پرسید حاج خانم چی شده ؟؟ حاج خانم که خود را نماینده ی خدا و مسوول حساب و کتاب ثواب و گناه مردم می دانست گفت : این چه لباسی است که پوشیدی چرا گردن و تخته ی سینه ات را به نمایش گذاشته یی ؟؟؟ "م" به شما چه !! این چه حرکتی بود که انجام دادی ؟؟؟؟ من در حال کنترل عصبانیت گفتم به شما چه !!! حاج خانم که از رو نرفته بود این حرکت بی شرمانه را اینبار با شدت بیشتر انجام داد در حالی که در سالن غذاخوری تعدادی مرد اهل کشور های عرب زبان هم نشسته بودند یقه ی " م " را تا سینه هایش پایین کشید. " م " رنگش مثل گچ پرید. من اینبار با عصبانیت گفتم : خاله چه کار می کنی؟؟ گفت : نباید اینگونه لباس بپوشد. گفتم به شما چه . شروع به یک سری توضیحات مثلا به نظر خودش مفید کرد. من هم با عصبانیت بیشتر گفتم آبروی ما را بردی. هر چه آن زن بیشتر حرف میزد و از خود دفاع می کرد من عصبانی تر می شدم.میگفت من به وی تذکر دادم , گفتم شما تذکر ندادی که هیچ بلکه به طرف مقابلت تجاوز کردی شما که خود را مسلمان سرسخت می دانی و مثلا آمده یی وی را ارشاد کنی باعث شدی تا مردان بدن وی را ببینند. آن زنی که به استلاح نماینده ی خدا و امر به معروف و نهی از منکر را همراهی میکرد شروع به معذرت خواهی از " م " کرد اما آن زن مسن هنوز هم ادا می کرد کارش درست است. پس از آن با دخترش نیز حرف زدیم تا با مادر صحبت کرده و او را متوجه ی اشتباهش کند اما دختر از مادر شاکی تر بود. متاسفانه امروزه تعداد زیادی از افغان ها در کشورهای جهان برای بقای زندگی پناه برده اند.تعداد زیادی از آنها که در کشور های اسلامی مانند ایران سالیان طولانی عمر خود را سپری کرده اند بسیار از نظر ایده های دینی و و امر به معروف و نهی از منکرشان به شدت گل می کند به خصوص تعدادی که برای خود مقلد انتخاب می کنند. این دسته از افراد کسانی هستند که دفتری برای حساب و کتاب گناهان اطرافیان خود در ذهن خود باز کرده و همه چیز را به دید خود محاسبه می کنند. افغانستان از دسته کشورهایست که هنوز فرهنگ مردسالاری در میان جامعه مروج است و هنوز هم این فرهنگ طرفداران زیادی دارد. اما همپای فرهنگ مردسالاری گراف فرهنگ زن ستیزی هم به گونه ی مساوی در میان مردم بالا رفته است و زنان نسل قدیم بیشتر به این فرهنگ احترام می گذارند . اینجاست که میبینیم زنان نه تنها از مردان بلکه از همجنس خود بیشتر ضربه می خورند.زنانی که سالیان سال کور کورانه قربانی خواسته های خود خواهانه ی مردان بوده، هستند و خواهند بود. در کشوری مانند افغانستان و نقاطی که فرهنگ مشابه آن را دارد مادر اولین زن ستیز است. به طور مثال مادر مدیر تغذیه در خانه است. در افغانستان از طرف تعداد زیادی از مادران بهترین غذا به فرزند پسر داده می شود. طرز پوشش دختران طبق میل پدر و برادر است و این مادر است که به جای حمایت از همجنس خود برای اینکه مردش از وی خوشنود باشد و مجادله های خانوادگی کمتر رخ دهد به دختر خود می قبولاند تا این خواسته را بپذیرد. 

چگونه می توانیم با این فرهنگ نادرست که نوعی پدیده ی اجتماعی است که در آن، زن مورد تبعیض و یا تنفر و خشونت واقع می گردد مبارزه کنیم ؟ بالا بردن سطح تحصیلات افراد جامعه " اگر سطح سواد در زنان جامعه زیاد شود و دستاورد مادی داشته باشند کمتر زیر بار تحمل چنین مشکلاتی قرار می گیرند.همچنان زن آگاهی مییابد تا چگونه از حقوق انسانی خویش دفاع کند. رشد منطق در جامعه " اگر در یک جامعه منطق رشد کند افراد یاد میگیرند یک دیگر را قضاوت نکنند و در زندگی و مسایلی که به آنها مربوط نمیشود دخالت نکنند . اینگونه زن اجازه نمی دهد آزادی هایی که حق انسانی آن است از وی به نام دین و به نام فرهنگ گرفته شود. جدایی دین از سیاست و حکومت دولت سکولار این گونه دست علمای دین برای حکومتداری و تصویب قوانین اساسی کوتاه شده و قوانین ضد زن محو می شود. امروزه همه می دانیم که در کشور های اسلامی قانون طبق آیات قرآن تفاسیر مختلف تطبیق می گردد اما در دیگر مناطق جهان به خصوص کشور های توسعه یافته قوانین آن کشور طبق معیارهای انسانی تصویب می شود نه ایده های مذهبی. بدین ترتیب دست علما نیز برای دکان داری و حکمفرمایی به افراد جامعه کوتاه می گردد





ماهنامه رهایی زن سری سوم شماره چهل و پنجم












برنامه ویژه تلویزیونی رهائی زن در ایام نوروزی:

 سالی که گذشت از دریچه مطالب مندرج در ماهنامه مرور گردید.


این برنامه در ایام نوروزی از کانال یک ماهواره بسوی ایران، افغانستان و خاورمیانه، اروپا و آمریکای شمالی پخش گردید.




ماهنامه رهایی زن سری سوم شماره چهل و پنجم