۱۳۹۴ مهر ۲۷, دوشنبه

دیکتاتوری مجازی، اینترنت ملی و کنترل فضای مجازی - مصاحبه رهایی زن با حمید نصیری



مینو همتی: فعالین حقوق زنان همچون دیگر فعالین حقوق مدنی در فضای مجازی با موانع حکومتی مواجه می شوند که ضروری دانستیم در چند برنامه ی متوالی نظرات کارشناس امور سایبری آقای حمید نصیری را در رابطه با دیکتاتوری مجازی، اینترنت ملی و کنترل فضای مجازی و همچنین در این هفته جاسوسی هایی در فضای مجازی و هک شدن سایت ها و فیسبوک به گفتگو بنشینیم و در این سری برنامه ها به بررسی کنترل و محدودیت هایی که در فضای مجازی وجود دارد بپردازیم و به طور ویژه راهکارها و شیوه های شناسایی و مقابله با این نوع حملات خواهیم پرداخت. با سلام به آقای حمید نصیری، خوش آمدید به برنامه ای دیگر از سری برنامه های رهایی زن. آقای نصیری به عنوان اولین سوال به عقیده شما چه تعریفی می توان از جاسوسی مجازی داشت؟
حمید نصیری: سلام به شما و همه بینندگان عزیز. وقت شما بخیر. اگر با کلمه هک به جاسوسی مجازی نگاه بیندازیم، اکثر افراد کوچکترین تغییری در سیستم خود را به علت نداشتن آگاهی لازم به عنوان هک تلقی می کنند. ولی شبکه های بزرگ در فضای مجازی مثل فیسبوک به راحتی قابل هک شدن نیست ولی از طریق اشتباهاتی که خود کاربر مرتکب می شود قابل نفوذ می باشد و این که گفته می شود این شبکه ها به راحتی قابل نفوذ هستند، کاملا اشتباه است و به راحتی نمی توان این کار را انجام داد.
مینو همتی: آقای نصیری آیا این نوع اقدامات و تجسسات توسط افراد و به صورت شخصی هم قابل انجام است؟
حمید نصیری: بله درصد بالایی از این نوع کارها مخرب که روی سیستم های دیگر انجام می شود، بیشتر توسط افرادی صورت می گیرد که یکسری اطلاعات رو در اینترنت مطالعه می کنند و یا با برنامه ها و نرم افزارهای سطح پایین و یا پیشرفته آشنا می شوند و از روی کنجکاوی در صدد تست آنها بر روی دوستان، افراد نزدیک و سیستم هایی که به آنها دسترسی دارند بر می آیند که این فقط جنبه کنجکاوی داشته و هیچ هدف خاصی پشت آن نباشد. اما با توجه به تجربیاتی که من دارم افراد مختلفی که در خارج از ایران فعالیت سیاسی و ... انجام می دهند، خیلی راحت از کلمه سیستم من هک شده استفاده می کنند، باید عنوان کنم که به راحتی نمی توان این کلمه را به کار برد چرا که این کار هزینه بر است و وقت زیادی می خواهد و باید ارزشی برای مخاطبی که این کار را در مورد او انجام می دهند قایل شوند. اما در سطوح معمولی یک کاربر عادی اقداماتی در فیس بوک انجام می دهم بعد با همان فیس بوک هم بازی ها مختلف نصب می کنم اینجا نکته خیلی مهمی است اکسپت می دهم به سایت های مختلف که لاگین فیس بوک دارند، بدون اینکه نکات رو بخوانند با همان اجازه می دهم که اطلاعات برداشته شود و این طور موارد است که خودمان دسترسی می دهیم به افراد دیگر وسایت های دیگر و آن ها وارد می شوند و اطلاعات ما را برمی دارند وحتی چیزهای دیگر بر روی سیستم ما نصب می کنند.
این موارد خطای ماست اگر بخواهیم یک مورد در دنیای واقعی مثال بزنیم این است که مثلا شما در ماشین خود را باز می گزارید و ممکن است یک دزدی از آنجا رد می شود و سرقتی از ماشین شما انجام  دهد یا چیزی در ماشین شما بگذارد برود این موارد در دنیای مجازی هم پیش می آید و ناشی از خطای خود افراد است.
نباید به صورت کلی بگوییم فیس بوک من هک شده بگویید آیدی من هک شده یا درسطوح مختلف اگر بخواهند کسی راهک کنند وقت و هزینه بسیاری لازم دارد.
مینو همتی :وقتی می گویند فردی هکر است یعنی چه  یا اینکه  فلان سایت توسط  یک هکر از کار افتاده  است به چه معناست ؟
حمید نصیری: حالا می رسیم به جایی که واقعا کسی را هک کرده باشند هکر می تواند هدف های مختلفی داشته باشد یکی از این هدف ها می تواند شوخی یا نمایش قدرت باشد اما اگر بخواهند از فرد یا سازمانی اطلاعاتی را برداشت کنند معمولا این کار بی سر وصدا انجام میشه معمولا وارد می شوند و کار را انجام می دهند چون اگر صدای این کار در بیاید هکر مجبور می شود از آنجا خارج شود، اگر سیستم یا سازمانی هک شده باشد  ترجیح هکر ها این است که بمانند بطور مثال بنا بر خطای شما کسی که در کنارتون بوده و توانسته پسورد دراپ اکس شما را بردارد.
آن فرد می تواند با یوزر و پسورد شما لاگین کند و هر وقت شما عکس یا مطلبی می گذارید آن فرد هم می تواند به اطلاعات شما دسترسی داشته باشد. تا زمانی که به شما گفته نشود یا ازاطلاعات شما در جایی استفاده نشود آن فرد هم می تواند ازاطلاعات شما استفاده کند چرا که آنجا که شما متوجه شوید اقدامات امنیتی لازم را انجام خواهید داد. بنابراین سعی می شود که این اقدامات تا جای ممکن در سکوت خبری صورت بگیرد. اما اگر شخص یا گروهی وارد شوند و بخواهند در یک روز خاص اقدام نمایشی انجام دهند مثلا جمهوری اسلامی اعلام می کند که وارد شدیم و سایت های چند سازمان اسراییلی را هک کرده ایم آن ها هم متوجه می شنود و سریع اقدامات لازم را انجام می دهند. این موارد معمولا برای نمایش قدرت است این نوع دیگری از استفاده از روش هک است.
باید دید که هکر کیست و به کجا حمله می کند و به چه هدفی این کار انجام میشه اینا تعیین می کنه که آن هکر چه کار می کند.
مینو همتی : چه طور می توان امنیت فیس بوک یا گوگل پلاس یا سایر ابزارهای شخصی را در مقابل حمله های سایبری افزایش داد؟
حمید نصیری: بهترین روش استفاده از نرم افزارهای فایروال است اگر که ما این نرم افزارهای حرفه ای را داشته باشیم پورت های اضافی را می بنند از ما سوال می کند که اجازه می دهی تا دسترسی داده شود یا نه؟ هرچیزی که بخواهد نصب شود یا هر جایی که شما بخواهید وارد شوید از شما می پرسد که این عواقب را دارد و این نوع دسترسی را لازم دارد و شما این پیام ها را می خوانید و تایید می کنید باید اینطور بگویم اگر که بخواهیم خیلی ایمن در اینترنت عمل کنیم اول باید اطلاعات بهتر یا بیشتری داشته باشیم. اما چیزی که من از کاربرهای ایرانی می بینم در بسیاری از موارد بدون اینکه بخوانند مراحل رو می گذروند و Next را پشت سر هم می زنند تا برسد به Finish  ومراحل به اتمام برسد.
در فیس بوک اگر فردی می خواهد که برایش هیچ اتفاقی نیوفته باید از فیس بوک فقط استفاده فیس بوکی انجام دهد هیچ بازی هیچ چیز اضافی که نمی شناسد که منبعش چیست را نصب نکند به طور مثال اگر شما از موبایل سامسونگ 6 خودتون فقط به عنوان یک تلفن استفاده کنید زنگ بزنید و اس ام اس بزنید هیچ اتفاقی نمی افتد اما شما مثلا از آن به جای دوربین استفاده می کنید فیلم می گیرید و برنامه های مختلف نصب می کنید، در شبکه های مختلف عضو هستید عکس و فیلم های مختلف دوستانتان می فرستند از آنجایی که حافظه گوشی محدود است به زودی پر می شود و گوشی کم کم کند می شود و از کار می افتد در آنجا شما نمی توانید بگویید که گوشی من به درد نمی خورد یا اینکه شرکت سامسونگ ایراد دارد، شما استفاده نادرست انجام می دهید فیس بوک هم به همین صورت است وقتی که شما در گروه های مختلف عضو می شوید مثلا اگر شما با شخصی دوست هستید در پروفایل او نگاه کنید می بینید مثلا در 50 گروه عضو است عکس ها و فیلم های مختلف یا لینک های در آنجا وجود دارد که شما نا آگاهانه بر روی آن ها کلیک می کنید و بعد از آن اتفاق بدی برای سیستم تان می افتد.
اما یک شخصی فیس بوکی دارد و از آن استفاده درستی انجام می دهد و مشکلی پیش نمی آید چون سازمان ها وشرکت های بزرگی نشسته اند تا امنیت این شبکه های اجتماعی بزرگ را چک و کنترل می کنند. فیس بوک به خودی خود ایمن است خود افراد کاری می کنند که فیس بوک را ازایمن بودن در می آورم و اجازه می دهم افراد مختلف به آن وارد شوند.
در فیس بوک تا جایی که می توانیم چیزهای اضافه نداشته باشیم بازی های مختلف، دسترسی دادن به سایت ها مختلف، من می توانم سایتی طراحی کنم و لاگین آن را با فیس بوک یا گوگل پلاس بگذارم همانطور که خیلی از سایت ها این طورهستند، یوزر برای تنبلی که نمی خواهد یوزر پسورد جدید بسازد اجازه می دهد که از طریق فیس بوک اجازه ورود به ایمیل هم می دهد تا عضو شود و بلافاصله بعد از چند ثانیه عضو می شود و اجازه های مختلف دسترسی را خودش داده است. ممکن است آن سایت به قصد دیگری این کار را انجام دهد و فرد بعد ناراحت می شود که چرا فیس بوکش هک شده است. اما برای ایمنی بیشتر بهترین راه استفاده از همان نرم افزارهای فایروال است که باید اطلاعات و کاتالوگ های آنها به دقت مطالعه شود و اگر هم زبان انگلیسی قوی نداریم می توانیم به زبان فارسی سرچ کنیم و اطلاعات کاملی را بدست بیاریم. در این زمان اگر قصد حمله ای به سیستم من وجود دارد می توانیم آن ها را ببندیم .داشتن آنتی ویروس به روز شده نیز می تواند موثر باشد این دو مورد می تواند جلوی 90 درصد خطرات را بگیرد البته این درصد دقیق نیست ممکن است بیشتر یا کمتر باشد. اما بیشتر صحبت ما در ارتباط با کاربران عادی است. اما در مورد بانک ها و سازمان ها این موارد در سطوح بالاتری قرار دارد.
برای کاربران عادی در همین حد کافی ست و بیشتر باید آگاهی داشته باشند که اشتباه نکنند و خودشون اجازه ندهند که این موارد پی بیاید.
در انتها چه پیشنهاد یا پیامی در این ارتباط برای ببینندگان عزیز برنامه رهایی زن دارید؟
حمید نصیری: اگر می خواهیم به کاربران سرویس بهتری بدهیم می توانند به شما ایمیل بزنند تا بتوانیم بسته ای را برای شان ازطریق ایمیل بفرستیم که فقط بتوانند آن را دانلو کنند بر روی سیستمشان نصب کنند و مطئن از این باشند که سیستمشان ایمن است و می توانند راحت تر به گردش در اینترنت بپردازند یا اگر سوالی دارند یا برنامه های را در نظر دارند برایتان بنویسند تا بتوانیم کمک بیشتری برایشان انجام دهیم.


با تشکر از مژگان حاصلی جهت پیاده کردن متن مصاحبه 

ماهنامه رهائی زن سری سوم شماره سی و نهم

۱۳۹۴ مهر ۲۵, شنبه

محرومان از تحصیل


محمد لطفی نماینده نماینده سمن‌ ها در اتاق شورای ساماندهی کودکان کارو خیابان در روز 17 مهر از وجود ۷۵ هزار کلاس اولی بازمانده از تحصیل در کشور خبر داد. او اضافه کرد امسال قرار بود به دستور رهبر انقلاب در ۲۷ اردبیهشت، مدارس ایران بچه‌های افغانستانی را بی شرط و شروط ثبت نام کنند و هیچ کودک افغانستانی، حتی مهاجرینی که به‌صورت غیرقانونی و بی‌مدرک در ایران حضور دارند، نباید از تحصیل بازبمانند و همه آن‌ها باید در مدارس ایرانی ثبت‌نام شوند".
از سویی نخعی مدیرکل آموزش و پرورش سیستان و بلوچستان می گوید:  تنها در استان سیستان و بلوچستان۱۲۰ هزار کودک و نوجوان بازمانده از تحصیل وجود دارد  که ۳۷ هزار نفر از این تعداد را کودکان مقطع ابتدایی تشکیل می دهند که در سنین ۶ تا ۹ سال هستند.
خامنه ای رهبر اسلامی ایران گویا بعد از تحقیر صدها افغان و محروم کردنشان از حداقل های حقوق شهروندی و حتی ممانعت از فروش نان و مایحتاج روزانه، خواب نما شده و دستور حق آموزش برای کودکان مهاجر قانونی و غیرقانونی را صادر کرده است.  اما براساس گزارش های روزنامه ی داخل کشور، مدارس همچنان از ثبت نام کودکان افغان سرباز می زنند. سوال اینجاست  که چرا آموزش و پرورش و مدارس، فرمان رهبرشان را در این مورد جدی نگرفتند؟. پاسخ روشن است که خامنه ای این سخنان را برای توجه رسانه های خارجی و بین المللی بیان کرده چون قرار است ایران در سال 2016، گزارشی درباره اقدامات انجام شده در ایران در خصوص حقوق کودک به "کمیته ی حقوق کودک سازمان ملل" ارائه دهد و اکنون ایجاب می کند که رهبر اسلامی بنا بر مصلحت نظام در تریبون چنین دروغی بگوید.
اما آمار 75 هزار کودک محروم از تحصیل، تنها شامل کودکان کلاس اول ابتدایی که دارای هویت شناسایی و یا شناسنامه هستند . صدها کودک بدون هویت و شناسنامه وجود دارند ولی در امار و ارقام  جایگاهی ندارند. اگر به  آمار سال های گذشته استناد کنیم حدود 4 میلیون کودک محروم از تحصیل داریم که قطعا هر ساله بنا به شرایط سخت اقتصادی و معیشتی کارگران و رشد بیکاری و افزایش فقر، صدها  کودک به خیل عظیم تارکان تحصیل در هرسال افزوده می شوند.
محمد ودیمه ور، معاون آموزش ابتدایی وزارت آموزش و پرورش چاره این کار را تهدید و تشدید مجازات والدین می داند و می گوید:"طبق قانون، جریمه ی فعلی والدینی که کودکانشان را به مدرسه نمی فرستند یک میلیون است که یک مجازات سبک است و باید این مجازات برای والدین سنگین تر شود!".   آقای ودیمه ور کُت را گم کرده بدنبال دگمه می گردد و خود را به ندانم کاری می زند. گویا خانواده ها از سر نا آگاهی و ندانم کاری و فرهنگ پایین شان است که  فرزندانشان را به مدرسه نمی فرستند که باید مجازات شوند. اگر خانواده ای یک میلیون تومان برای پرداخت جریمه داشت حتما بجای جریمه ترجیح می داد کودکش را به مدرسه بفرستد. خانواده های کارگری که به نان شب شان محتاج اند و برای تامین کرایه خانه و  معیشت زندگی، تمام اعضاء خانواده مجبورند کار کنند. مادری زابلی برای کرایه ی ماهانه خانه و سیر کردن سه فرزند دیگرش، مجبور به قربانی کردن کودک 5 ساله اش شده و آگهی فروش داده! . او می گوید نمی خواهد شاهد شب بیداری و گرسنگی فرزندانش باشد!. آقای معاون آموزش و پرورش، بهتر بود بجای خط و نشان کشیدن و افزایش جریمه که خودش بهتر از هرکس می داند هیچ تاثیری در حل این معضل  و کاهش کودکان محروم از تحصیل ندارد. خواهان آن می شد که تمام کودکان حق تحصیل رایگان دارند. بجای گرفتن انگشت مجرمیت به سوی خانواده های کارگری، دولت و اختلاسگران را محکوم و بازخواست می کرد که باوجود  سودسرمایه های سرسام آور حاضر نیستند سر ماه حقوق کارگری که  جان کنده، دستمزد و یا بیمه بیکاری ش را بپردازند.
دولت و آموزش و پرورش خود نقش اصلی در شکاف طبقاتی و جداسازی در بین کودکان ایفا می کند. مدارس با عناوین مختلف شهریه ثبت نام، هزینه های کمک آموزشی، بازسازی و تعمیرات مدارس و ....  که در همه جای دنیا  وظیفه ی دولت هاست تا این خدمات اجتماعی را بصورت رایگان در اختیار همه ی کودکان و شهروندان قرار دهند، دولت به راحتی از آن شانه خالی می کند و پرداخت هزینه های سنگین را به دوش خانواده ها می گذارند. کودکان خانواده های  ثروتمند مشخص است در مدارس غیرانتفاعی، خصوصی و ... تحصیل می کنند و آنهایی که کمی دستشان به دهنشان می رسد در مدارس دولتی درس می خوانند. اینجا تنها کودکان خانواده ی کارگری هستند که با کوهی از مشکلات مالی روبروهستند و حتی نمی تواند شکم شان را سیر کنند. طبیعی ست که کودکان که ضعیف ترین قربانیان فقرو اولین و دسترس ترین و ظاهرا غیرضروری ترین چیزی که به نظر می رسد محروم شدنشان از درس و مدرسه است. کودکانی که از فردای محرومیت از مدرسه بجای عنوان دانش آموز نام کودکان کار و خیابان را می گیرند و در خیابان ها رها می شود و دیگر نان آور خانواده هستند و باید از صبح تا شب در خیابان ها  تن به هر کاری بدهد تا  پولی برای مخارج زندگی بدست آورند.
براساس مطالعاتی در شهر تهران و به گفته ی غفاری معاون اجتماعی بهزیستی، ۲۱ درصد از این کودکان مورد تجاوز جنسی قرار گرفته اند. که حداقل سن دختران 5 و پسران 7 سال است.
مینو محرز، رئیس تحقیقات ایدز طبق مطالعات  یک هزار کودک کار درتهران، میزان شیوع ایدز در کودکان کار و خیابان را از سنین 10 تا 18 سال اعلام کرده که از طریق رابطه ی جنسی بوده است.
کودکانی که هر روز در خیابان هایی ناامن، خشونت آمیز با خطر ابتلا به انواع بیماری ها و خصوصا ایدز و تجاوز جنسی بدلیل فقر به مرگ تدریجی محکوم اند، نه دلی را به درد می آورد و نه صدای اعتراضی را بلند می کند. کودکانی که حضورشان آنقدر عادی شده که هیچ کس از دولت حساب پس نمی گیرد  و نظام سرمایه داری را مورد مواخذه قرار نمی دهد.  این وضعیت در نظام سرمایه داری مستبد رژیم اسلامی تغییر نخواهد کرد مگر با مبارزه و خواست و مطالبات کارگران و مردم آزادی خواه  و با به زیر کشیدن رژیم  ممکن است. وقتی کودکان در رفاه و آسایش و تحصیل رایگان برخوردار خواهد شد که   ثروت جامعه بدست کارگران که تولید کنندگان و صاحبان اصلی  ثروت  جامعه هستند قرار گیرد.

شراره رضائی
13 اکتبر 2015

ماهنامه رهائی زن سری سوم شماره سی و نهم

۱۳۹۴ مهر ۲۲, چهارشنبه

چگونه درغالب احکام دادگاههای فرمایشی در واقع اعدام وحذف فیزیکی مخالفان در دستور کار حاکمان اسلامی ایران قرار دارد ؟


زمانی که فعالین و مبارزان سیاسی دستگیر می شوند معمولا در دنیای امروز که جهان به دهکده کوچکی از جهت اطلاع رسانی وانتشار خبر تبدیل شده خیلی سریع فعالین سیاسی وهمرزمان فرد گرفتار دست بکار شده واخبار مربوط به دستگیری ؛محاکمه و نحوه تحمل کیفر ناحق که بعضا اخبار منتشره خود رژیم به افشاگری جنایت کمک کرده ودر مقابل این اطلاع رسانی عکس العمل بین المللی سران دستگاه قضا وحاکمان اسلامی را به وحشت انداخته و مدتی دست از سر زندانی برداشته تا اوضاع آرام گردد.
اما ماجرا به اینجا ختم نمی شود و حذف فیزیکی در زندان کلید خورده و در خفا در حال انجام هست و باعث تعجب اینکه گاهی این جنایت توسط خود فرد زندانی سیاسی کاملا درک شده و بارها تذکر داده شده و می شود .
در آخرین مورد که رد خون مبارز خستگی ناپذیروفعال کارگری شاهرخ زمانی بر دامان حکومت ننگین و آدمکش جمهوری اسلامی جاودانه شد تا هر زمانی با دیدن این خون به ناحق ریخته شده رسوائی دو چندان گریبان جلادان را گرفته تا روز محاکمه و جواب برسد .
شاهرخ زمانی مستقیما اشاره کرده بود که عوامل رژیم سعی بر حذف فیریکی وکمر به قتلش بستن و تمام مسئولیت مرگ خود را متوجه رهبران خودکامه ایران دانسته بود که به حق چنین هست و روزی فرا خواهد رسید که قضات ؛حاکمان دینی و سیاسی ایران در پیشگاه یک دادگاه صالح و مردمی محاکمه و مجازات گردند.
شاهرخ زمانی اگر بطور فیزیکی حذف شد اما راه شاهرخ و اهداف مبارزاتیش درخشانتر از پیش در مقابل فعالین جنبش گارگری و مدافعان ایجاد تشکلات کارگری نمایان است و شاهرخ زمانی اسطوره مبارزاتی و جاودان این جنبش خواهد بود .
با تجربه تلخ مرگ شاهرخ زمانی ما باید هوشیارتر از گذشته پی گیر واطلاع رسان اخبار مربوط به زندانیان سیاسی باشیم و بدانیم و آگاه باشیم که جانشان در معرض خطر میباشد و ذیکتاتور خون آشام را باکی نیست که هر روز مثل شاهرخی را از جمع مبارزان سیاسی کم کند وچه بسا با افشا گری و تجمعات و اطلاع رسانی بتوانیم کمک کوچکی باشیم به عزیزان در بند ؛ به امید شکسته شدن درب های آهنی زندانها و نابودی ظلم و جور و ستم در تمام جوامع دنیا .


شاهین کاظمی

ماهنامه رهائی زن سری سوم شماره سی و نهم

۱۳۹۴ مهر ۲۱, سه‌شنبه

زنانی به وسعت روستاهای جهان - به مناسبت 15 اکتبر، ندای زنان ایرانی



روز جهانی زنان روستایی سازمان ملل متحد، روز 15 اکتبر ( 23 مهر ماه ) را به عنوان روز جهانی زنان روستایی نام گذاری کرده و قصد دارد دراین روز ، نقش زنان روستایی را دربهبود امور کشاورزی و توسعه ی روستایی ، امنیت غذایی و همچنین از بین بردن فقر ، گرامی بدارد . تا جایی که به این نام گذاری برمی گردد ، نه آماری از تعداد جمعیت ساکن در روستاهای جهان دردست دارم و نه می دانم که درایران امروز، چندروستا وجود دارد و چندمیلیون نفر در روستاهای ایران زندگی می کنند و همچنین از آمار زنان روستایی درایران خبر دقیقی ندارم . ولی ای کاش که چنین آمار و ارقامی دردست داشتم ! می دانم که سازمان ملل [ متحد ! ] نهادی است برای حفظ سیاست های حاکم برکشورها و اصلا درصدد نیست که این نظم و سیاست تغییرکند. می دانم که سازمان ملل اصلا درصدد نیست که زنان با مردان حقوق برابر داشته باشند . می دانم که سازمان ملل رسالت اش این نیست که فقر، دست از زندگی میلیاردها انسان و از جمله زنان بردارد . اما می دانم که هنوز بیش از نیمی از جمعیت دنیا در روستا زندگی می کنند . به ویژه در قاره های آسیا و افریقا که تعداد کشورهای توسعه نیافته و یا کمتر توسعه یافته درآن ها ، کم نیست . دراین کشورها که هنوز صنعت به عنوان شکل غالب تولید در کارهای کشاورزی به کارگرفته نمی شود و کارهای مربوط به کاشت و داشت و برداشت بیشتر به صورت دستی و با استفاده از نیروی انسانی انجام می شود ، نقش زنان بسیار پررنگ است . نیازی نیست دراین یادداشت کوتاه نمونه هایی از همه جای دنیا بیاورم . به روستاهای ایران که اشاره کنم ، کافی است و می توان آن را با کم و زیاد به جاهای دیگرهم تعمیم و تسرّی داد . زنان روستایی درایران ، وضعیت مناسبی ندارند . در درجه ی اول ، زن هستند . زن درفرهنگ روستا ، معانی خاصی دارد . یعنی کسی که یک مرد به نام » شوهر » اورا به عقد خود درآورده تا هم نیازهای طبیعی و جنسی او را برآورده سازد و برایش فرزندانی بزاید و بزرگ کند که روی زمین او کارکنند و شاید درآینده هم زندگی در روستا را نپسندند و یا مجبورشوند برای کارکردن راهی شهرها شوند ولشکر کارگران و بیکاران را تشکیل دهند . زن باید درکارهای مزرعه ( گندمزار – شالیزار – پنبه زار – باغ چای – و . . . ) به شوهر کمک کند و کارهای خانه را انجام دهد . درایلات و عشایر که اقتصادشان دامداری و دامپروری است ، زن علاوه بر کارهایی که یک زن درخانواده های کشاورز دارد ، باید دام ها را بدوشد ، بره ها و گوساله ها را تروخشک کند . مشک بزند . ماست و پنیر و اقلام لبنی را تولید و بعضا به بازارهای فروش هم برساند . علاوه براین کارهای توان فرسا ، پشم ها را می ریسد . جاجیم و گبّه می بافد . حتی سیاه چادرها را که درحکم خانه و سرپناه عشایرهستند را زنان می بافند . و کارهای ریز و درشت بی شماری که زنان روستایی و عشایری انجام می دهند و دراین یادداشت نیامده است . برای دیدن نقش زنان در زندگی روستایی ، کافی است درفصل بهار یا پاییز ، به استان های شمالی سفرکنید . درفصل بهار زنان را می بینید – که بعضا بچه به دوش – تا زانو در گِل و شُل و زمین های باتلاقی شالیزار فرو رفته اند و جوانه های برنج را نشاء می کنند و در فصل پاییز، دوش بدوش مردان ، خوشه های برنج را درو می کنند و یا در مزارع سپیدپوش ، غوزه ها ووش های پنبه را می چینند و در استان های دیگر به تناسب نوع تولیدکشاورزی همدوش و همکار مردها عرق می ریزند . به طورکلی اقتصاد خانوارهای روستایی بدون حضور زنان ، فلج اند . آیا زنان روستایی به میزان کاری که می کنند و رنجی که می برند ، زندگی می کنند ؟ آیا زنان روستایی تحت پوشش بیمه درمانی و بیمه حوادث و عمرهستند ؟ آیا زنان روستایی ازخشونت های خانگی به دورند ؟ و صدها پرسش دیگرکه هیچ کس پاسخگو نیست . زنان روستایی هم درجوامعی زندگی می کنند که قوانین تبعیض آمیز و مردسالاربرآن ها حاکم است . تازه تبعیض ها و ستم ها و اجحاف ها و خشونت هایی که بر زنان روستایی روا داشته می شود ، بیشتر ازآن است که زندگی زنان شهرها را تهدید می کند . درپایان برخود لازم می دانم که این روز را به تمامی زنان دنیا و به خصوص به زنان ایران شادباش بگویم . امیدوارم زنان با همبستگی بتوانند به زندگی دلخواه و انسانی برسند .


سهراب مهدی پور

ماهنامه رهائی زن سری سوم شماره سی و نهم

۱۳۹۴ مهر ۲۰, دوشنبه

برای آزادی معلمان دربند وظیفهٔ ما درمقابل حکومت دیکتاتوری چیست؟



در آستانه شروع سال تحصیلی، هفت معلم زندانی متأسفانه آزاد نشدند. محمدرضا نیک‌نژاد، مهدی بهلولی، محمود بهشتی لنگرودی، اسماعیل عبدی، علی اکبر باغانی ورسول بداقی معلم و فعال دیگر صنفی نیز که از شهریور ۱۳۸۸ در بازداشت به سر می‌برد، همچنان و علیرغم اتمام محکومیتش در ۱۳ مرداد امسال در زندان به سر می‌برد.
خانم علیزاده همسر بداقی در دیدار اعضای کانون صنفی معلمان با خانواده بداقی در روز دوشنبه ۲۳ شهریور گفت که پرونده جدیدی برای همسرش گشوده شده و او هفته گذشته به همین دلیل در دادگاه حاضر شده است.
به جرم فعالیت در کانون صنفی معلمان، که کانون صنفی معلمان ایران تشکلی سندیکایی است که در سال ۱۳۷۸ تاسیس شد.نشست‌های سراسری این کانون همه‌ساله تقریبا بدون مشکل برگزار می‌شد اما در ۲۳ اسفند ۱۳۸۵ در حالی که یک سال و نیم از روی کار آمدن دولت احمدی‌نژاد می‌گذشت، تجمع اعتراضی کانون معلمان مقابل مجلس شورای اسلامی با دخالت نیروی انتظامی و افراد لباس شخصی به خشونت کشیده شد و تعداد زیادی از معلمان بازداشت شدند.شش ماه پس از این رویداد در شهریور ماه سال ۸۶ نشست شورای هماهنگی کانون صنفی معلمان در تهران با حمله نیروهای امنیتی و ضرب و شتم معلمان روبرو شد. ۴۰ معلم در آن روز دستگیر و زندانی شدند. از تهران محمود بهشتی لنگرودی، عباس معارفی زنجانی، علی اکبر باغانی و اسماعیل عبدی در میان دستگیر شدگان بودند.از آن زمان به بعد، اعضای این کانون همواره مورد تعقیب و آزار قرار گرفته و بازداشت و زندانی شده‌اند
با وجود این وعده‌ها و در آستانه آغاز سال تحصیلی جدید، همچنان هفت معلم در زندان هستند؛ یکی از آنها بیش از یک ماه است که محکومیتش تمام شده (رسول بداقی)، دو نفر دیگر برای اجرای حکمی به زندان برده شدند که پنج سال از صدور آن می‌گذرد (علیرضا هاشمی و علی اکبر باغانی)، یک نفر حکم ۱۰ سال حبس داشته که به مدت پنج سال به تعلیق درآمده بود (اسماعیل عبدی) و برای سه نفر دیگر هنوز دادگاهی تشکیل نشده و مشخص نیست به چه جرمی در زندان هستند.
و اما وظیفهٔ ملت ما چیست؟
چند وقت پیش یک مطلب جالب خوندم که به زبان ساده و جالب  نشان میده همیشه کار گروهی تأثیرگذارهست. یک پژوهشگر انسان شناس در آفریقا، به تعدادی از بچه های بومی یک بازی را پیشنهاد کرد. او سبدی از میوه را در نزدیکی یک درخت گذاشت و گفت هر کسی که زودتر به آن برسد آن میوه های خوشمزه را برنده میشود. هنگامی که فرمان دویدن داده شد، آن بچه ها دستان هم را گرفتند و با یکدیگر دویده و در کنار درخت، خوشحال به دور آن سبد میوه نشستند.
وقتی پژوهشگر علت این رفتار آنها را پرسید و گفت درحالی که یک نفر از شما میتوانست به تنهایی همه ی میوه ها را برنده شود چرا از هم جلو نزدید؟ آنها گفتند: "اوبونتو"  به این معنا که "چگونه یکی از ما میتونه خوشحال باشه در حالیکه دیگران ناراحتند؟!"
"اوبونتو" در فرهنگ "ژوسا" یعنی "من هستم، چون ما هستیم"
حال معلمان ناراحتنند و باید بگیم "اوبونتو" در فرهنگ "ژوسا" یعنی "من هستم، چون ما هستیم". خوب درمقابل حکومتی که دیکتاتور بودنش برای همگان محرض می باشد با نامه نگاری و وعدهای تو خالی نباید بسنده کرداین حکومت ،حکومت درندهٔ قرون وسطایی هست که فقط ضد افراد آگاه به حق خود می باشدو می داند قشر معلم می تواند مردم ایران را آگاه کنن و قدرت تغییرفکری نسل آینده را دارن واین تنها حرکتی
هست که آخوندیسم از آن واهمه داردو سریعأ مورد سرکوب قرار میدهد.درحکومتهای دیکتاتوری علاوه برچپاول  ،غارت وغیره ، هر کسی شفافیت سازی کند محکوم هست در پایان فقط حرکت عمومی و مشترک نتیجه بخش    می باشد تا اینان بر اریکهٔ قدرت هستند جنایت و بی عدالتی بر ایران و ایرانی حاکم هست.همبستگی کل ملت ایران لازم هست برای آزادی و آزادگی و به امید روزی که هیچ زندانهٔ عیقدتی وسیاسی و..... درایران حتئ دنیانباشد وبه امید آزادی ودموکراسی در ایران و کل دنیا برقرار باشد.


سحر باباسلجی

ماهنامه رهائی زن سری سوم شماره سی و نهم


۱۳۹۴ مهر ۱۹, یکشنبه

بیکاری معضل جوانان ایران



بیکاری همیشه معضل جامعهً تحت حاکمیت جمهوری اسلامی بوده. هرچند مسؤلان رژیم حاکم فقدان مهارت را عامل  اصلی بیکاری عنوان می کنند ولی وقتی پای صحبت بیکاران تحصیل کرده می نشینی میگویند هم مدرک داریم هم مهارت ولی کار نیست .قراردادهای موقت ,حقوق پایین و عدم بیمه مشکلات اصلی آنهاست. امروزه یکی از دغدغه های اصلی دختران و پسران پس از اتمام تحصیلات دانشگاهی خود و اخذ مدرک .ورود به بازار کار است و در نهایت با مخاطرات ومشکلات فراوانی روبه رو می شوند.
کار جویان فارغ التحصیل دانشگاهی برای اینکه بتوانند به بازار کار راه یابند از زمان آغار تحصیلات عالیه تا تأخیرهای پس از فارغ التحصیل ,به عنوان مثال اخذ مدرک کارشناسی می بایست بین 2 تا4 سال جویای کار باشد که این مسأله موجب انباشت تقاضا در بازار کار بویژه در مورد فارغ التحصیلان دانشگاهی شده است متأسفانه به اعتقاد برخی مقامات جمهوری اسلامی نرخ بیکاری فارغ التحصیلان دانشگاهی 10برابر دیپلمه های کشور است که این آمار در مورد زنان با رشد قابل توجه و چشمگیرتری رو به رو بوده به طوری که به گفته حکومت ضد زن حدود نیمی از زنان فارغ التحصیل بیکار هستند و این در حالی است که نسبت فارغ التحصیلان مرد بیشتر است که نشان دهنده، هدر رفت حجم زیادی از پتانسیل کاری این بخش از جامعه با توان مدیریت در بخشهای مختلف می باشد .دستگاه حکومت آخوندی حاکم در این سی و جند سال رفتار و اندیشه ایی به جز جپاول و نابودی از خود نشان نداده و در زمینه، اشتغال زایی فارغ لتحصیلان دانشگاهی نیز با عواملی چون بی توجهی به لزوم سازماندهی رشته های دانشگاهی , عدم کنترل میزان جذب متقاضیان تحصیلات عالی . ناتوانی در هدایت جوانان به سمت فراگیری تخصص های مورد نیاز کشور و ایجادنکردن بسترهای لازم برای تحصیل در اینگونه رشته ها , سلیغه ایی عمل کردن دانشگاهها بدون توجه به لزوم بین آموزش ها با نیازهای روز کشور باعث شده اند صدها هزار نیروی زن و مرد تحصیل کرده یا در صف فارغ التحصیلان بیکار قرار بگیرند و یا به ناچار به شغلهای کاذب و بدون مرتبط به تحصیلاتشان مشغول شوند حال باید خاطر نشان کرد با توجه به شرایط و منطبق بودن محیط دانشگاه جهت متمرکز و متشکل شدن دانشجویان ,جنبشهای دانشجویی و خصوصا دانشجویان در حال تحصیل آگاهی سازی و هشدار جدی لازم است که بیکاری توأم با تمام مصیبتهای جانبی اش در انتظار آنهاست ضروریست موقعیت پیش روی خود را دریابند و در فراخوان به کلیه بیکاران کشور ,و با هدف جلو راندن مبارزه ایی یک پارچه و گسترده با شعار "نه به بیکاری"همچون سیلی خروشان ضربه ایی مهلک به پیکره پوسیده نظام ولایت وارد کنند.
                                                        

به امید ایرانی آزاد و برابر
میثم باریک رو

ماهنامه رهائی زن سری سوم شماره سی و نهم

۱۳۹۴ مهر ۱۸, شنبه

قتل یک فعال زن کُرد توسط اعضای خانواده اش در آلمان



یکی از فعالان و داوطلبان کمک به پناهجویان خاورمیانه توسط اعضای خانواده اش در آلمان به قتل رسید. به گزارش پایگاه خبری و تحلیلی روژ، یک دختر کُرد اهل روژاوا به نام "رکستان ملک" روز پنجشنبه ۱ اکتبر، توسط نزدیکان و اعضای خانواده اش در شهر "دساو" به قتل رسیده است.
نیروهای پلیس پس از مطلع شدن از مفقود شدن رکستان، جستجو برای یافتن وی را آغاز می کنند، که در نهایت ۱۲ ساعت پس گزارش اولیه مفقودی این شهروند، جنازه غرق در خون وی را در آلاچیق باغ خانوادگی آنها می یابند. پلیس اعلام کرده که رکستان با ضربات متعدد چاقوی باغبانی به قتل رسیده است.
رُکستان ملک ۲۰ سال سن داشت و اهل شهر قامیشلو بود. وی دو سال پیش از راه قاچاق خود را به آلمان رسانده بود و همراه خانواده اش در شهر دساو در ایالت زاکسن آنهالت زندگی می کرد.
وی از اعضای یک موسسه کمک به پناهجویان بود و در طی مدت اقامت خود در آلمان به صورت داوطلبانه به بسیاری از پناهجوهایان تازه وارد کمک می کرد. مقامات پلیس شهر دساو چندین تن از اعضای خانواده رُکستان ملک از جمله پدر وی را بازداشت کرده اند و با رفت و آمد دیگر خویشاوندان وی را در هماهنگی با وزارت خارجه تحت نظر گرفته اند.
دادستان کل استان آنهالت در گفتگو با روزنامه بیلد اعلام کرده که انگیزه عاملان این قتل مسائل "خانوادگی و فرهنگی" بوده و با مقتول رابطه خویشاوندی داشته اند. به گفته مقامات شهر دساو جنازه رُکستان ملک برای تحقیقات بیشتر به پزشکی قانونی شهر هاله منتقل شده است.
بر اساس یافته های NNSROJ این دختر جوان پیش از قتل به دلیل تهدید اطرافیان به یک مرکز حمایت از زنان در شهر بیترفلد پناه برده بود و روز پنجشنبه برای دیدار با خانواده اش به دساو بازشته بود.
رودا ملک در حالی که شکه شده است می گوید "رُکستان چند هفته در مرکز حمایت از زنان زندگی می کرد. اما روز چهارشنبه پیش ما بازگشته بود و همه با هم در باغ بودیم و غذا خوردیم". تحقیقات مقامات قضایی برای یافتن قاتل و یا قاتلان رُکستان ادامه دارد.
قتل رُکستان اولین مورد از قتلهای ناموسی در اروپا نبوده و هرساله گزارش هایی در خصوص قتل و خشونت علیه زنان در میان جوامع مهاجر در اروپا گزارش می شود.

ع.گ.


ماهنامه رهائی زن سری سوم شماره سی و نهم